جدول جو
جدول جو

معنی راحت - جستجوی لغت در جدول جو

راحت
آسان، آسوده
تصویری از راحت
تصویر راحت
فرهنگ واژه فارسی سره
راحت
شادمانی، آسایش و سرور، آرام
تصویری از راحت
تصویر راحت
فرهنگ لغت هوشیار
راحت
آسوده مثلاً زندگی راحت، آسان مثلاً کار راحت، آسایش، آسودگی، آرامش
تصویری از راحت
تصویر راحت
فرهنگ فارسی عمید
راحت
((حَ))
آسودگی، آسایش
تصویری از راحت
تصویر راحت
فرهنگ فارسی معین
راحت
Snugly
تصویری از راحت
تصویر راحت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
راحت
уютно
دیکشنری فارسی به روسی
راحت
gemütlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
راحت
зручно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
راحت
przytulnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
راحت
舒适地
دیکشنری فارسی به چینی
راحت
confortavelmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
راحت
comodamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
راحت
cómodamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
راحت
confortablement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
راحت
knus
دیکشنری فارسی به هلندی
راحت
आराम से
دیکشنری فارسی به هندی
راحت
dengan nyaman
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
راحت
براحةٍ
دیکشنری فارسی به عربی
راحت
בנוחות
دیکشنری فارسی به عبری
راحت
心地よく
دیکشنری فارسی به ژاپنی
راحت
아늑하게
دیکشنری فارسی به کره ای
راحت
rahatça
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
راحت
kwa raha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
راحت
สบาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
راحت
আরামদায়কভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
راحت
آرام دہ
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راحتی
تصویر راحتی
آسانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از راحتی
تصویر راحتی
آسو گونه ای از کفش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راحتی
تصویر راحتی
راحت بودن، (صفت نسبی، منسوب به راحت) ویژگی آنچه در استفاده از آن، آسایش وجود دارد مثلاً لباس راحتی، نوعی مبل، راحت الحلقوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راحتی
تصویر راحتی
Comfortableness, Coziness, Snugness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
комфортность , уют
دیکشنری فارسی به روسی
Bequemlichkeit, Gemütlichkeit, Behaglichkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
комфортність , зручність , затишок
دیکشنری فارسی به اوکراینی
wygoda, przytulność
دیکشنری فارسی به لهستانی