معرب لیمو، ثمری معروف، لیمو، و فیه بادزهریه تقاوم بها السموم کلها کثیرهالمنافع، (منتهی الارب)، ضریر انطاکی آرد: الاصلی منه هو المستدیر الصغیر المصفرعند استوائه الرقیق القشر و غیره مرکب، اما علی الاترج و هو الاستیوب المعروف بمصر بالحماض الشعیری او علی النارنج و هو الموسوم بالمراکبی و اجوده الاصلی المستدیر المشتمل علی خطوط ممایلی اصله تنتهی الی نقطه و هو مرکب القوی فقشره حار یابس فی الثالثه و بزره فی الثانیه او الاولی و حماضه بارد فی الثانیه بجملته یطفی ٔ اللهیب و الصداع و العطش و القی ٔ و الغثیان و فساد الغذاء و ما یحدث من الحارین و یقاوم السموم کلها خصوصاً بعد التنقیه و یفتح الشاهیه و یعدل الخلط و یکسر سورهالتخم و فسادالاغذیه اکلاً و قشره اشد مقاومه للسموم و بزره اعظم حتی قیل انه یبلغ رتبه الاترج و القول بانه یقطع النسل شیاع عامی و کل ماخف قشره وکان نقیاً من الاغشیه حل المغص و الریاح حتی الایلاوس و ان جفف بجملته و سحق مع وزنه من السکر، و استعمل ازال البخار و الدوخه و فتح السدد و فی بزره تفریح عظیم و حماضه یجلو الکلف و البهق و النمش و الحکه خصوصاً بالقلی و الشیرج و ان جمع ورقه و زهره و قشره فی معجون عادل الیاقوت فی تفریحه و هو خیر من الخل للمرضی و ماؤه یحل الجواهر اذا جعلت فیه و ان حل فیه الودع و اضیف الیه النوشادر جلاالبهق و حیاو اذا اخذ مملو حاقوی المعده و ازال ما فیها من الوخم و هو یهیج السعال و یضعف العصب و القوی و یضر المبرودین، و یصلحه العسل و او السکر و شربه بزره الی ثلاثه و قشره اربعه و مائه و ثمانیه عشر و من خواصه: ازاله الزکام شماً و ان الصغیر منه اذا دلکت به الانثیان فی الحمام قبل البلوغ منعالشیب، (تذکرۀ ضریر انطاکی ص 293)، - لیمون بوصفیر، نام نارنج است در تداول عامۀ عرب کنونی، (المنجد)
معرب لیمو، ثمری معروف، لیمو، و فیه بادزهریه تقاوم بها السموم کلها کثیرهالمنافع، (منتهی الارب)، ضریر انطاکی آرد: الاصلی منه هو المستدیر الصغیر المصفرعند استوائه الرقیق القشر و غیره مرکب، اما علی الاترج و هو الاستیوب المعروف بمصر بالحماض الشعیری او علی النارنج و هو الموسوم بالمراکبی و اجوده الاصلی المستدیر المشتمل علی خطوط ممایلی اصله تنتهی الی نقطه و هو مرکب القوی فقشره حار یابس فی الثالثه و بزره فی الثانیه او الاولی و حماضه بارد فی الثانیه بجملته یطفی ٔ اللهیب و الصداع و العطش و القی ٔ و الغثیان و فساد الغذاء و ما یحدث من الحارین و یقاوم السموم کلها خصوصاً بعد التنقیه و یفتح الشاهیه و یعدل الخلط و یکسر سورهالتخم و فسادالاغذیه اکلاً و قشره اشد مقاومه للسموم و بزره اعظم حتی قیل انه یبلغ رتبه الاترج و القول بانه یقطع النسل شیاع عامی و کل ماخف قشره وکان نقیاً من الاغشیه حل المغص و الریاح حتی الایلاوس و ان جفف بجملته و سحق مع وزنه من السکر، و استعمل ازال البخار و الدوخه و فتح السدد و فی بزره تفریح عظیم و حماضه یجلو الکلف و البهق و النمش و الحکه خصوصاً بالقلی و الشیرج و ان جمع ورقه و زهره و قشره فی معجون عادل الیاقوت فی تفریحه و هو خیر من الخل للمرضی و ماؤه یحل الجواهر اذا جعلت فیه و ان حل فیه الودع و اضیف الیه النوشادر جلاالبهق و حیاو اذا اخذ مملو حاقوی المعده و ازال ما فیها من الوخم و هو یهیج السعال و یضعف العصب و القوی و یضر المبرودین، و یصلحه العسل و او السکر و شربه بزره الی ثلاثه و قشره اربعه و مائه و ثمانیه عشر و من خواصه: ازاله الزکام شماً و ان الصغیر منه اذا دلکت به الانثیان فی الحمام قبل البلوغ منعالشیب، (تذکرۀ ضریر انطاکی ص 293)، - لیمون بوصفیر، نام نارنج است در تداول عامۀ عرب کنونی، (المنجد)
یا غوثاذیمون. گویند: معلم ادریس پیامبر بوده است. در این خصوص که وی کی است، چیزی نیاورده اند جز اینکه از انبیاء یونان و مصر بوده است. رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 2 شود، مؤلف منتهی الارب آرد: و اغر غفاری و اغر جهنی و اغر مزنی، صحابیان اند یا هر سه نام یک کس است یا هر دو آخر مر یک را. و نیز اغر نام دو کس از تابعی و نام جماعتی از محدثان است. (منتهی الارب). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود، نام اسب ضبیعه بن حارث و عمر بن ابی ربیعه و شدادبن معاویه بن ثور بکائی (بدون تشدید است) و عمرو بن ناسی کنانی (در تاج العروس عمرو بن ناسی آمده) و طریف بن تمیم عنبری و مالک بن حمار (در تاج العروس مالک بن حماد) و بلعادبن قیس کنعانی و یزید بن سنان مری و اشعری جعفی. تاج العروس می افزاید: اغر، نام اسب بنی جعده بن کعب بن ربیعه. و شارح گوید:در لسان نام فرس طریف بن تمیم را غراء آورده و کذلک اسب بنی جعل و هو من ولد الحرون و فیه یقول العجلی: اغر من خیل بنی میمون بین الجمیلیات و الحرون. (از تاج العروس)
یا غوثاذیمون. گویند: معلم ادریس پیامبر بوده است. در این خصوص که وی کی است، چیزی نیاورده اند جز اینکه از انبیاء یونان و مصر بوده است. رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 2 شود، مؤلف منتهی الارب آرد: و اغر غفاری و اغر جهنی و اغر مزنی، صحابیان اند یا هر سه نام یک کس است یا هر دو آخر مر یک را. و نیز اغر نام دو کس از تابعی و نام جماعتی از محدثان است. (منتهی الارب). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود، نام اسب ضُبیعه بن حارث و عمر بن ابی ربیعه و شدادبن معاویه بن ثور بکائی (بدون تشدید است) و عمرو بن ناسی کنانی (در تاج العروس عمرو بن ناسی آمده) و طریف بن تمیم عنبری و مالک بن حمار (در تاج العروس مالک بن حماد) و بلعادبن قیس کنعانی و یزید بن سنان مری و اشعری جُعفی. تاج العروس می افزاید: اغر، نام اسب بنی جعده بن کعب بن ربیعه. و شارح گوید:در لسان نام فرس طریف بن تمیم را غراء آورده و کذلک اسب بنی جعل و هو من ولد الحرون و فیه یقول العجلی: اغر من خیل بنی میمون بین الجمیلیات و الحرون. (از تاج العروس)
جبار و دشخدای سوراقوسیا، تلمیذ افلاطون، وی پس از راندن برادرزادۀ خویش ذیونوسیوس جوان از سورا قوسیا بجای وی زمام حکومت آنجا بدست گرفت (از 357- 354 قبل از میلاد) و او رابعلت استبداد و خودسری وی بکشتند، مولد او به سال 409 و وفات در 354 قبل از میلاد بود، قفطی در تاریخ الحکماء چند جای ذکر او آورده است از جمله در ترجمه افلاطون گوید: افلاطون وی را فرمان داد تا سه کتاب فیثاغورس راکه نزد فیلولاؤس بود به یکصد دینار برای وی بخرید، و باز در ترجمه افلاطون آرد که دیونوسیوس جبار سوراقوسیا را خویشاوندی بود بنام ذیون و او در صقلیه بمجالس افلاطون حاضر آمده و کلام وی شنوده و فریفتار او شده بود، و آنگاه که ذیونوسیوس افلاطون را به بولیدس تسلیم کرد تا وی را به اقاذ امونیا برده بقتل رساند و او افلاطون را نکشت و بمردی قورینائی به سی من سیم بفروخت، ذیون این حدیث بشنید و بر وی سخت گران آمد لکن امکان گفتن با ذیونوسیوس جبار نبود، به نهانی سی من سیم نزد مرد قورنائی برد و تمنی کرد تا وی را بدو فروشد و مرد از فروش افلاطون اباکرد و گفت او حکیم و آزاده ای است و من او را نه برای استعباد یا فروختن خریدم بلکه برای خلاص دادن از بندگی او این کردم و بزودی او بسلامت بموطن خویش باز گردد و ذیون چون این بشنید مال آورده برگرفت و به اقاذامونیا شد و بدانجا بساتینی بدان مال بخرید و به افلاطون هدیه کرد و معاش افلاطون مادام الحیوه از غلۀ آن بساتین بود، و هم در جای دیگر گوید آنگاه که میان ذیون و خویشاوند او ذیونوس نزاع بود به اندرز افلاطون آن خلاف از میان خاست
جبار و دشخدای سوراقوسیا، تلمیذ افلاطون، وی پس از راندن برادرزادۀ خویش ذیونوسیوس جوان از سورا قوسیا بجای وی زمام حکومت آنجا بدست گرفت (از 357- 354 قبل از میلاد) و او رابعلت استبداد و خودسری وی بکشتند، مولد او به سال 409 و وفات در 354 قبل از میلاد بود، قفطی در تاریخ الحکماء چند جای ذکر او آورده است از جمله در ترجمه افلاطون گوید: افلاطون وی را فرمان داد تا سه کتاب فیثاغورس راکه نزد فیلولاؤس بود به یکصد دینار برای وی بخرید، و باز در ترجمه افلاطون آرد که دیونوسیوس جبار سوراقوسیا را خویشاوندی بود بنام ذیون و او در صقلیه بمجالس افلاطون حاضر آمده و کلام وی شنوده و فریفتار او شده بود، و آنگاه که ذیونوسیوس افلاطون را به بولیدس تسلیم کرد تا وی را به اقاذ امونیا برده بقتل رساند و او افلاطون را نکشت و بمردی قورینائی به سی من سیم بفروخت، ذیون این حدیث بشنید و بر وی سخت گران آمد لکن امکان گفتن با ذیونوسیوس جبار نبود، به نهانی سی من سیم نزد مرد قورنائی برد و تمنی کرد تا وی را بدو فروشد و مرد از فروش افلاطون اباکرد و گفت او حکیم و آزاده ای است و من او را نه برای استعباد یا فروختن خریدم بلکه برای خلاص دادن از بندگی او این کردم و بزودی او بسلامت بموطن خویش باز گردد و ذیون چون این بشنید مال آورده برگرفت و به اقاذامونیا شد و بدانجا بساتینی بدان مال بخرید و به افلاطون هدیه کرد و معاش افلاطون مادام الحیوه از غلۀ آن بساتین بود، و هم در جای دیگر گوید آنگاه که میان ذیون و خویشاوند او ذیونوس نزاع بود به اندرز افلاطون آن خلاف از میان خاست
بوزینه. (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام). جانوری است معروف و آن برزخ است میان انسان و حیوان غیرناطق. (برهان). میمونها خود راسته ای را از پستانداران تشکیل میدهند شکل دست و پای آنها شبیه دست انسان است از اینجهت آنها را ’چهاردستان’ گویند. در بسیاری صفات جسمانی مخصوصاً از نظر دندان بندی به انسان شباهت دارند و عموماً به زندگی روی درختان عادت دارند. میمونها شامل اقسام آدم نماها (شمپانزه، گوریل، اورانگ اوتان، ژیبون) و میمونهای دم دار (میمونهای قارۀ قدیم و میمونهای قارۀ جدید) است. (از حاشیۀ برهان چ معین). مهنانه. (ناظم الاطباء). بوزنه. (آنندراج) (غیاث). انتر. (فرهنگ نظام). قرد. (تحفۀ حکیم مؤمن) (ملخص اللغات). کپی حمدونه. گپی. میمونها پستاندارانی از راستۀ پریمات ها (نخستینان) هستند که داری صورت نسبهً پهن و انگشتان ناخن دار میباشند و اغلب گونه های آنها بدون پوزه است و دارای پستانهای کاملاً سینه ای مشخصند. میمونها معمولاً به زندگی روی درخت عادت دارند و شکل دست و پای آنها شبیه دست انسان است و چون انگشت شست پاهای آنها مانند انگشت شست دست در مقابل سایر انگشتان قرار گرفته بدینجهت با پاهای خود نیز میتوانندمانند دست ها اشیاء را بگیرند از این رو آنها را چهاردستان نیز گویند. میمونها همه چیز میخورند و در بسیاری از صفات خصوصاً از نظر وضع دندان بندی به انسان شباهت دارند. میمونها پستاندارانی عالی و باهوشند و از لحاظ تقسیم بندی جانوری بلافاصله بعد از انسان قرار دارند و دارای زندگی اجتماعی میباشند. جنس ماده در هر دفعه یک نوزاد به دنیا می آورد و ندرتاً ممکن است دوقلو بزاید مادر از نوزادش تا سن بلوغ بخوبی محافظت میکند و در اکثر گروهها جنس نر نیز با شجاعت بی نظیر از خانواده اش دفاع میکند. میمونها را به سه دسته تقسیم می کنند: 1- میمونهای با منخرین فاصله دار، این میمونها مخصوص جنوب قارۀ جدید (امریکای جنوبی) میباشند. سوراخهای بینی آنها از همدیگر دور هستند و جدار ضخیمی آنها را از هم جدا میکند. دم این دسته از میمونها دراز و گیرنده است. میمونهای مزبور هنگام غروب بطور دسته جمعی حرکت میکنند وزوزه های موحش بلند میکشند. نمونۀ این دسته از میمونها می ستس (میست) میباشد. 2- میمونهای با منخرین نزدیک، جدار حد فاصل بین منخرین این دسته از میمونها نازک است و دم آنها کوتاه تر از افراد دستۀ قبل میباشد و گیرنده نیست. فرمول دندان آنها شبیه انسان است. نمونۀ این دسته از میمونها انتر (عنتر) است که در آسیا میزید. 3- میمونهای آدم نما، این دسته از میمونها از لحاظ صفات تکاملی از سایر میمونها جلوترند و در سلسلۀ جانوری از لحاظ تکامل اندامها و وضع نیمکره های مغزی بلافاصله بعد از انسان قرار دارند. میمونهای آدم نما بدون دم هستند. از نمونۀ این دسته یکی اورانگوتان است که در جزایر سند میزید و دیگر شمپانزه است که محل زیستش در افریقاست، دیگر گوریل است که آنهم مخصوص افریقا است و بالاخره ژیبون که در جزایر سوماترا و هندوستان میزید. (از لاروس بزرگ و دائره المعارف کیه) : کند از خست او همی پنهان همچو میمون نخود در آکپ خویش. خسروانی. - مثل میمون، زشت. کریه. - امثال: میمون در حمام بچه اش را زیر پاش می گذارد. میمون را کون سوخت بچه را به زیر گرفت. میمون کونش بر زمین سوخت بچه اش را زیر کون گذاشت. (فرهنگ نظام). میمون که به تنگ می آید بچۀ خودرا زیر کون می گذارد. (آنندراج). میمون هرچه زشت تر است بازیش بیشتر است. (فرهنگ نظام) گیاهی است از تیره میمونیان و از راستۀ دولپه ایهای پیوسته گلبرگ که میوه اش کپسول است و با دو شکاف بازمیشود و یکی از گیاهان زینتی است و گلهایش غالباً به رنگ سفید و بنفش و قرمز است. انف الثور. انف العجل. گل میمون. تم الذئب. واق واق چیچکی. ارسلان اغزی. (از گیاه شناسی گل گلاب) (از فرهنگ گیاهی). وجه تسمیۀ این گیاه به مناسبت شکل ظاهری جام گل این گیاه به قیافۀ میمون است
بوزینه. (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام). جانوری است معروف و آن برزخ است میان انسان و حیوان غیرناطق. (برهان). میمونها خود راسته ای را از پستانداران تشکیل میدهند شکل دست و پای آنها شبیه دست انسان است از اینجهت آنها را ’چهاردستان’ گویند. در بسیاری صفات جسمانی مخصوصاً از نظر دندان بندی به انسان شباهت دارند و عموماً به زندگی روی درختان عادت دارند. میمونها شامل اقسام آدم نماها (شمپانزه، گوریل، اورانگ اوتان، ژیبون) و میمونهای دم دار (میمونهای قارۀ قدیم و میمونهای قارۀ جدید) است. (از حاشیۀ برهان چ معین). مهنانه. (ناظم الاطباء). بوزنه. (آنندراج) (غیاث). انتر. (فرهنگ نظام). قرد. (تحفۀ حکیم مؤمن) (ملخص اللغات). کپی حمدونه. گپی. میمونها پستاندارانی از راستۀ پریمات ها (نخستینان) هستند که داری صورت نسبهً پهن و انگشتان ناخن دار میباشند و اغلب گونه های آنها بدون پوزه است و دارای پستانهای کاملاً سینه ای مشخصند. میمونها معمولاً به زندگی روی درخت عادت دارند و شکل دست و پای آنها شبیه دست انسان است و چون انگشت شست پاهای آنها مانند انگشت شست دست در مقابل سایر انگشتان قرار گرفته بدینجهت با پاهای خود نیز میتوانندمانند دست ها اشیاء را بگیرند از این رو آنها را چهاردستان نیز گویند. میمونها همه چیز میخورند و در بسیاری از صفات خصوصاً از نظر وضع دندان بندی به انسان شباهت دارند. میمونها پستاندارانی عالی و باهوشند و از لحاظ تقسیم بندی جانوری بلافاصله بعد از انسان قرار دارند و دارای زندگی اجتماعی میباشند. جنس ماده در هر دفعه یک نوزاد به دنیا می آورد و ندرتاً ممکن است دوقلو بزاید مادر از نوزادش تا سن بلوغ بخوبی محافظت میکند و در اکثر گروهها جنس نر نیز با شجاعت بی نظیر از خانواده اش دفاع میکند. میمونها را به سه دسته تقسیم می کنند: 1- میمونهای با منخرین فاصله دار، این میمونها مخصوص جنوب قارۀ جدید (امریکای جنوبی) میباشند. سوراخهای بینی آنها از همدیگر دور هستند و جدار ضخیمی آنها را از هم جدا میکند. دم این دسته از میمونها دراز و گیرنده است. میمونهای مزبور هنگام غروب بطور دسته جمعی حرکت میکنند وزوزه های موحش بلند میکشند. نمونۀ این دسته از میمونها می ستس (میست) میباشد. 2- میمونهای با منخرین نزدیک، جدار حد فاصل بین منخرین این دسته از میمونها نازک است و دم آنها کوتاه تر از افراد دستۀ قبل میباشد و گیرنده نیست. فرمول دندان آنها شبیه انسان است. نمونۀ این دسته از میمونها انتر (عنتر) است که در آسیا میزید. 3- میمونهای آدم نما، این دسته از میمونها از لحاظ صفات تکاملی از سایر میمونها جلوترند و در سلسلۀ جانوری از لحاظ تکامل اندامها و وضع نیمکره های مغزی بلافاصله بعد از انسان قرار دارند. میمونهای آدم نما بدون دم هستند. از نمونۀ این دسته یکی اورانگوتان است که در جزایر سُند میزید و دیگر شمپانزه است که محل زیستش در افریقاست، دیگر گوریل است که آنهم مخصوص افریقا است و بالاخره ژیبون که در جزایر سوماترا و هندوستان میزید. (از لاروس بزرگ و دائره المعارف کیه) : کند از خست او همی پنهان همچو میمون نخود در آکپ خویش. خسروانی. - مثل میمون، زشت. کریه. - امثال: میمون در حمام بچه اش را زیر پاش می گذارد. میمون را کون سوخت بچه را به زیر گرفت. میمون کونش بر زمین سوخت بچه اش را زیر کون گذاشت. (فرهنگ نظام). میمون که به تنگ می آید بچۀ خودرا زیر کون می گذارد. (آنندراج). میمون هرچه زشت تر است بازیش بیشتر است. (فرهنگ نظام) گیاهی است از تیره میمونیان و از راستۀ دولپه ایهای پیوسته گلبرگ که میوه اش کپسول است و با دو شکاف بازمیشود و یکی از گیاهان زینتی است و گلهایش غالباً به رنگ سفید و بنفش و قرمز است. انف الثور. انف العجل. گل میمون. تم الذئب. واق واق چیچکی. ارسلان اغزی. (از گیاه شناسی گل گلاب) (از فرهنگ گیاهی). وجه تسمیۀ این گیاه به مناسبت شکل ظاهری جام گل این گیاه به قیافۀ میمون است
ابن نجیب واسطی، طبیبی فاضل و حکیم بوده. وی از اطباء و ریاضی دانان معروف عهد غزالی و همدست خیام در رصد و اصلاح تقویم جلالی بود. منطق و طبیعیات و الهیات شفا را بخوبی میدانست. پدرش از واسط به اهواز مهاجرت کرد و میمون آنجا متولد شد و یک چند در بغداد و چندی در هرات اقامت کرد و کمتر با ارباب جاه و مال می آمیخت. نزد شرف الدین ظهیرالملک علی بن حسن بیهقی حاکم هرات تقرب و احترامی شایان داشت. از گفته های اوست: خردمند کسی است که هرگاه حادثه ای بر او وارد شود بهت زده نشود و از جستجوی چاره بازنماند. (از تتمۀ صوان الحکمه) (از غزالی نامۀ همائی). و رجوع به تاریخ الحکمای شهرزوری شود
ابن نجیب واسطی، طبیبی فاضل و حکیم بوده. وی از اطباء و ریاضی دانان معروف عهد غزالی و همدست خیام در رصد و اصلاح تقویم جلالی بود. منطق و طبیعیات و الهیات شفا را بخوبی میدانست. پدرش از واسط به اهواز مهاجرت کرد و میمون آنجا متولد شد و یک چند در بغداد و چندی در هرات اقامت کرد و کمتر با ارباب جاه و مال می آمیخت. نزد شرف الدین ظهیرالملک علی بن حسن بیهقی حاکم هرات تقرب و احترامی شایان داشت. از گفته های اوست: خردمند کسی است که هرگاه حادثه ای بر او وارد شود بهت زده نشود و از جستجوی چاره بازنماند. (از تتمۀ صوان الحکمه) (از غزالی نامۀ همائی). و رجوع به تاریخ الحکمای شهرزوری شود
سیمون. پسر میلتیاد سردار سپاه یونان. (ایران باستان ج 2 ص 924). یکی از سرداران سپاه آتن در 510 تا 450 سال قبل از میلاد مسیح و پسرمیلتیاد بود و در جنگ با ایران پیروزیهایی به دست آورد. او پایه گذار و سازمان دهنده فرمانروائی دریائی آتن بود. (از لاروس). رجوع به ایران باستان ج 1 ص 656 و 747 و ج 2 ص 924 شود
سیمون. پسر میلتیاد سردار سپاه یونان. (ایران باستان ج 2 ص 924). یکی از سرداران سپاه آتن در 510 تا 450 سال قبل از میلاد مسیح و پسرمیلتیاد بود و در جنگ با ایران پیروزیهایی به دست آورد. او پایه گذار و سازمان دهنده فرمانروائی دریائی آتن بود. (از لاروس). رجوع به ایران باستان ج 1 ص 656 و 747 و ج 2 ص 924 شود
دهی از دهستان شهریاری بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 6000گزی شمال باختری ساری، دشت، معتدل، مرطوب و مالاریائی، دارای 200 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا برنج، پنبه و صیفی، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو و بنای امامزادۀ آن باستانی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی از دهستان شهریاری بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 6000گزی شمال باختری ساری، دشت، معتدل، مرطوب و مالاریائی، دارای 200 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا برنج، پنبه و صیفی، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو و بنای امامزادۀ آن باستانی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لمیزان ترپ فیلسوف یونان قدیم در قرن پنجم پیش از میلاد مسیح. وی بر اثر مشاهدۀ تیره بختان کشور خود و همچنین از دست دادن ثروتش مخالف نوع بشر گردید و نسبت به انسانها احساس نفرت می کرد و مورد استهزاء شاعران قرار گرفت. (از لاروس). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لُمیزان ترُپ فیلسوف یونان قدیم در قرن پنجم پیش از میلاد مسیح. وی بر اثر مشاهدۀ تیره بختان کشور خود و همچنین از دست دادن ثروتش مخالف نوع بشر گردید و نسبت به انسانها احساس نفرت می کرد و مورد استهزاء شاعران قرار گرفت. (از لاروس). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
ال غوثاذیمون گروهی از حکماء او را معلم ادریس پیغمبر میدانند، و بقول بعضی وی ’اغثاذیمون مصری’ است و غوثاذیمون بمعنی خوشبخت و کامروا است، شهرستانی گوید: اغثاذیمون همان شیث است، رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 2 شود
الَ غوثاذیمون گروهی از حکماء او را معلم ادریس پیغمبر میدانند، و بقول بعضی وی ’اغثاذیمون مصری’ است و غوثاذیمون بمعنی خوشبخت و کامروا است، شهرستانی گوید: اغثاذیمون همان شیث است، رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 2 شود
سنسکریت تازی شده لیمو از گیاهان فرانسوی فرش در گیلان و مازندران به گونه ای از ماسه ریز گفته می شود در بندر های پارس چیت می گویند یا لیمون اضالیا برنطی. یکی از گونه های لیموترش است. یا لیمون اضالیا مالح. گونه ای لیموترش که به لیموی ایتالیایی نیز موسوم است. یا لیمون بلدی. لیموترش. یا لیمون حلو. لیمو شیرین، یا لیمون مالح. لیمو ترش
سنسکریت تازی شده لیمو از گیاهان فرانسوی فرش در گیلان و مازندران به گونه ای از ماسه ریز گفته می شود در بندر های پارس چیت می گویند یا لیمون اضالیا برنطی. یکی از گونه های لیموترش است. یا لیمون اضالیا مالح. گونه ای لیموترش که به لیموی ایتالیایی نیز موسوم است. یا لیمون بلدی. لیموترش. یا لیمون حلو. لیمو شیرین، یا لیمون مالح. لیمو ترش