جدول جو
جدول جو

معنی ذیمری - جستجوی لغت در جدول جو

ذیمری
(ذَ مُ ری ی)
مرد زیرک تیزخاطر شگفت آور. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَمَ)
حسین بن علی. ملقب به ناصرالدین. امیر کردی الاصل صاحب قیمریه جوانیه در دمشق بود و مدرسه قیمریه را بنیاد کرد و همو بود که شام را بملک ناصر صاحب حلب تسلیم کرد هنگامی که توران شاه بن صالح ایوب در مصر بقتل رسید. وی بسال 665 هجری قمری در گذشت. (المجموعه الباجیه خطی) (الاعلام زرکلی ج 1 ص 255 و ج 2 ص 803)
لغت نامه دهخدا
(ذَ مَ ری ی)
بدخو. سیّی ءالخلق
لغت نامه دهخدا
(دَ مُ / مَ ری ی)
تیزدهن بزرگ ذات درآویزنده بمردم و جز آن. (منتهی الارب). و یقال انه لدیمری، ای حدید علق. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(صَ مَ)
نسبت است به صیمره. رجوع بدان کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(صَ مَ)
عبدالواحد بن حسین فقیه شافعی. وی به بصره سکونت جست و بمحضر قاضی ابوحامد مروزی حاضر گشت و مردمان از شهرها بسوی او رحلت میکردند. وی حافظ مذهب شافعی بود و در آن مذهب تصنیف نیکو کرد. (معجم البلدان ذیل صیمره)
محمد بن اسحاق بن ابراهیم، مکنی به ابی العنبس. شاعری ادیب است و اثرهایی دارد و ندیم متوکل بود و تصانیفی هزل آمیز کرد، از آن جمله: تأخیر المعرفه است. بسال 275 هجری قمری درگذشت. (معجم البلدان ذیل صیمره)
محمد بن احمد، مکنی به ابی جعفر. وزیر معزالدولۀ دیلمی بود و بسال 339 هجری قمری درگذشت. (کامل ابن اثیر ص 191 ج 8)
مفلح بن حسین. فاضلی فقیه بود و کتابها نوشت که از آن جمله: شرح الشرایع، شرح الموجز، مختصر الصحاح، منتخب الخلاف و کتب دیگر است. معاصر شیخ علی کرکی و از شاگردان احمد بن فهد حلی است. (از روضات الجنات ص 566)
لغت نامه دهخدا
(کیمْ مَ)
نام طایفه ای از طوایف آریایی. رجوع به تاریخ کرد تألیف رشید یاسمی ص 63 و 65 و 69 و 73 و ایران باستان ص 130 و 195 و197 شود
لغت نامه دهخدا