پادشاهی از پادشاهان حمیر. و نیز نام مردی. (منتهی الارب). و در تاج العروس ذیل لعوه آمده است: اللعوه السواد حول حمله الثدی و به سمی ذولعوه. نقله الجوهری عن الفراء... و ذولعوه قیل من اقیال حمیر للعوه کانت فی ثدیه و ایضاً رجل آخر یعرف کذلک
پادشاهی از پادشاهان حمیر. و نیز نام مردی. (منتهی الارب). و در تاج العروس ذیل لعوه آمده است: اللعوه السواد حول حمله الثدی و به سمی ذولعوه. نقله الجوهری عن الفراء... و ذولعوه قیل من اقیال حمیر للعوه کانت فی ثدیه و ایضاً رجل آخر یعرف کذلک
جمع واژۀ وجه . (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). به معنی روی مردم از هرچیزی و مهتر قوم. (آنندراج) ، در تداول، طریقه ها و روش ها وطورها و نوع ها. (ناظم الاطباء) : نفاذ امر پادشاهانه از همه وجوه حاصل آمد. (کلیله و دمنه). - وجوه البلد، اشراف شهر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). - وجوه و نظایر، علم وجوه و نظایر از فروع علم تفسیر به شمار میرود و معنای آن این است که یک کلمه که در مواضعی از قرآن به یک لفظ و یک حرکت آمده در هر جا معنایی مغایر با معنای جای دیگر داشته باشد. در این باره دانشمندان را تألیفهاست. از جمله شیخ جمال الدین ابوالفرج عبدالرحمان بن علی بن محمد بن جوزی کتابی تألیف کرده به نام نزههالاعین فی علم الوجوه و النظایر. رجوع به کشف الظنون شود. ، پولها. (ناظم الاطباء). پول و حقوق. مواجب: وجوه مواجب حشم و ابواب معایش لشکر در انحطاط افتاد. (ترجمه تاریخ یمینی). ج، وجوهات. - وجوه بریه، پولها که بر سبیل مبرات دهند. - وجوه متحرک (اصطلاح بانکی) ، پول درحرکت. مقابل پول راکد. - وجوه کوکب (اصطلاح هیأت و نجوم) ، نزد منجمان عبارت است از قسمت هربرجی به سه قسم و هر قسمی را که ده درجه باشد به توالی بروج وجه خوانند و هریک را به کوکبی منسوب سازندچنانکه ده درجۀ اول حمل نصیب مریخ است و ده درجۀ میانه نصیب آفتاب و ده درجۀ آخر نصیب زهره و ده درجۀ اول ثور نصیب عطارد و ده درجۀ میانه نصیب قمر و ده درجۀ آخر نصیب زحل و هم بر این قیاس تا آخر حوت. (کشاف اصطلاحات الفنون)
جَمعِ واژۀ وَجْه ْ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). به معنی روی مردم از هرچیزی و مهتر قوم. (آنندراج) ، در تداول، طریقه ها و روش ها وطورها و نوع ها. (ناظم الاطباء) : نفاذ امر پادشاهانه از همه وجوه حاصل آمد. (کلیله و دمنه). - وجوه البلد، اشراف شهر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). - وجوه و نظایر، علم وجوه و نظایر از فروع علم تفسیر به شمار میرود و معنای آن این است که یک کلمه که در مواضعی از قرآن به یک لفظ و یک حرکت آمده در هر جا معنایی مغایر با معنای جای دیگر داشته باشد. در این باره دانشمندان را تألیفهاست. از جمله شیخ جمال الدین ابوالفرج عبدالرحمان بن علی بن محمد بن جوزی کتابی تألیف کرده به نام نزههالاعین فی علم الوجوه و النظایر. رجوع به کشف الظنون شود. ، پولها. (ناظم الاطباء). پول و حقوق. مواجب: وجوه مواجب حشم و ابواب معایش لشکر در انحطاط افتاد. (ترجمه تاریخ یمینی). ج، وجوهات. - وجوه بریه، پولها که بر سبیل مبرات دهند. - وجوه متحرک (اصطلاح بانکی) ، پول درحرکت. مقابل پول راکد. - وجوه کوکب (اصطلاح هیأت و نجوم) ، نزد منجمان عبارت است از قسمت هربرجی به سه قسم و هر قسمی را که ده درجه باشد به توالی بروج وجه خوانند و هریک را به کوکبی منسوب سازندچنانکه ده درجۀ اول حمل نصیب مریخ است و ده درجۀ میانه نصیب آفتاب و ده درجۀ آخر نصیب زهره و ده درجۀ اول ثور نصیب عطارد و ده درجۀ میانه نصیب قمر و ده درجۀ آخر نصیب زحل و هم بر این قیاس تا آخر حوت. (کشاف اصطلاحات الفنون)
صاحب قوّت. نیرومند. خداوند قوّه: ذی قوّه عند ذی العرش مکین. (قرآن 81 / 20) صاحب قوت نزد خداوند عرش بامنزلت. (تفسیر ابوالفتوح ص 479 جمع واژۀ 5) و در تفسیر آن گوید: خداوند قوه است و مکین و ممکن بنزدیک خدای عرش. (ج 5 ص 482)
صاحب قوّت. نیرومند. خداوند قوّه: ذی قوّه عِند ذی العرش مکین. (قرآن 81 / 20) صاحب قوت نزد خداوند عرش بامنزلت. (تفسیر ابوالفتوح ص 479 جَمعِ واژۀ 5) و در تفسیر آن گوید: خداوند قوه است و مکین و ممکن بنزدیک خدای عرش. (ج 5 ص 482)
اکبر بن زید بن معاویه بن دومان قاله ابوعل الاثرم. (حاشیۀ المرصع). ابوکری بن زید بن سعید بن خصیب بن ابی کرزبن زرعه بن ابی لغوه. قاله الکلبی. (المرصع ابن الاثیر). در لغت نامه های دیگر ’ذولغوه’ دیده نشد
اکبر بن زید بن معاویه بن دومان قاله ابوعل الاثرم. (حاشیۀ المرصع). ابوکری بن زید بن سعید بن خصیب بن ابی کرزبن زرعه بن ابی لغوه. قاله الکلبی. (المرصع ابن الاثیر). در لغت نامه های دیگر ’ذولغوه’ دیده نشد
درشت. سخت صاحب سطوت: و گویند که سبب خشنودی بهرام از آن آتش بوده که بهمن مردی غیور و ذوسطوت بود و ملوک را ببطش و قوت خود قهر و قمع کردی. (تاریخ قم ص 83)
درشت. سخت صاحب سطوت: و گویند که سبب خشنودی بهرام از آن آتش بوده که بهمن مردی غیور و ذوسطوت بود و ملوک را ببطش و قوت خود قهر و قمع کردی. (تاریخ قم ص 83)
صاحب راهها. صاحب وادیها. صاحب شاخه ها و شعبه ها. کثیرالاحتمال الحدیث ذوشجون، ای ذوطرق. و در فارسی گویند سخن از سخن شکافد. و نخستین کسی که آنرا گفته است ضبه بن ادبن طابخه بن الیاس بن مضر است
صاحب راهها. صاحب وادیها. صاحب شاخه ها و شعبه ها. کثیرالاحتمال الحدیث ذوشجون، ای ذوطرق. و در فارسی گویند سخن از سخن شکافد. و نخستین کسی که آنرا گفته است ضبه بن ادبن طابخه بن الیاس بن مضر است
صاحب سطوت خداوند قهر و غلبه و ابهت را گویند که سبب خشنودی بهرام از آن آتش آن بوده که بهمن مردی غیور و ذرسطوت بود و ملوک را به بطش و قوت خود قهر و قمع کردی
صاحب سطوت خداوند قهر و غلبه و ابهت را گویند که سبب خشنودی بهرام از آن آتش آن بوده که بهمن مردی غیور و ذرسطوت بود و ملوک را به بطش و قوت خود قهر و قمع کردی