جدول جو
جدول جو

معنی ذونفر - جستجوی لغت در جدول جو

ذونفر
حمیری. یکی از بزرگان عرب که اسیر ابرهه بود و او عبدالمطلب را نزد ابرهه برد و شفاعت کرد. (تاریخ طبری ج 2صص 938- 939)
لغت نامه دهخدا
ذونفر
(نَ فَ / نَ)
موضعی است بر سه میل از سلیله میان آن و میان ربذه وبعضی گفته اند بر یک منزل در راه مکه در پشت ربذه است. و بسکون فاء هم روایت شده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ظُ فُ)
صاحب ناخن. قوله تعالی: کل ّ ذی ظفر. (قرآن 6 / 146). دخل فیه ذوات المناسم من الانعام و الابل لانها کالاظفارلها. (منتهی الارب). و هو مالیس بمنفرج الاصابع من البهائم و الطیر کالابل و النعام و الاوز و البط: و علی الذین هادوا حرمنا کل ذی ظفر. (قرآن 6 / 146) ، و بر آنانکه یهود شدند حرام کردیم هر صاحب ناخنی. (تفسیر ابوالفتوح ج 2 ص 345) و در تفسیر آن گوید: حق تعالی در این آیه بیان کرد که بر جهودان عهد موسی و آنانکه از پس ایشان بودند بر شرح او ’ظاهراً: بر شرع او’ و تا منسوخ شدن حرام کردیم کل ذی ظفر هر حیوانی که ناخن داشت یعنی چنگال. عبداﷲ عباس و سعید جبیر و مجاهد و قتاده و سدی گفتند هر حیوانی است که شکافته سم نباشد چون شتر و شترمرغ و بط و مرغابی و ابوعلی جبائی گفت انواع از شیر و گرگ و پلنگ و روباه و سگ و گربه و هر چه او بچنگال صید کند داخل است تحت این. ابوالقسم بلخی گفت مراد هر ذوات الحافری است از چهار پای و هر ذوات المخلبی از مرغان. بر این قول اسب و استر و خر در او داخل باشد و در اخبار ما این هر دو مکروه است وگفت ظفر را بر مجاز حافر خوانند چنانکه طرفه گفت:
فما راقد الولدان حتی رأیته
علی البکر تمریه بساق و حافر.
در بیت قدم را حافر خواند. (تفسیر ابوالفتوح ج 2 ص 349)
لغت نامه دهخدا
(نَ مِ)
موضعی به نجد از دیار کلاب
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذونفس
تصویر ذونفس
دارای نفس: ... حسات است مرتن ذونفس را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوظفر
تصویر ذوظفر
ناخندار
فرهنگ لغت هوشیار