معنی ذومعاهر - جستجوی لغت در جدول جو

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ رَ)

نام کوهی است. نابغه راست:
و قد خفت حتی ما تزید مخافتی
علی و عل من ذی مطاره عاقل

(مَ)

احمد بن زید بن سددبن حمیرالاصغر. نام ملکی از حمیر

(مُ هَِ)

زن زناکار و معاهره مانند آن است. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، مرد زناکار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)

جهمرز جاف