اردستانی. شاعری از مردم اردستان اومتوطن اصفهان بوده است و در 1054هجری قمری به اصفهان در گذشته است و وی را دیوانی مرتب است. و از اوست: بی تو شب تنهائی زین ذوق که می آئی تا کی من سودائی بنشینم و برخیزم. (نقل از قاموس الاعلام ترکی). و مرحوم هدایت در ریاض العارفین گوید به علی شاه مشهور بوده و در اصفهان گیوه دوزی می کرده است تحصیلی نکرده اما ذوقی داشته مردی درویش مشرب و از اهل طلب است و با حکیم شفائی معاصر بوده است. از اشعار اوست: نه شکوفه ای نه برگی نه ثمر نه سایه دارم همه حیرتم که دهقان بچه کار کشت مارا. چگونه کعبه نپوشد لباس ماتمیان که خانه ای چو دلش در مقابل افتاده ست. از جنون عشق زنجیری که در پای من است چشمها بگشوده و حیران سودای من است. از خود برون نرفتم و آوردمش بدست ممنون همتم که مرا در بدر نکرد. روزگارم ز چه رو منصب نادانی داد گر نمیخواست که من مرشد کامل باشم غمزه در تیر زدن بودکه مژگان دریافت قسمت این بود که مقتول دو قاتل باشم. آئینۀ مهر روشن از یاد علیست اوراد ملک بر آسمان ناد علیست گر سلطنت دو کون خواهی ذوقی در بندگی علی و اولاد علیست یکی از قدماء شعراء فارسی معاصر ابوالفتح بستی و طبقۀ اوست. رادویانی قطعۀ ذیل را از او آورده است. کجا نام اصحاب دانش برند ابوالفتح بستی سر دفتر است هر آنکو نیاید بفضلش مقر بدانم کی او را سر دف تر است. (ترجمان البلاغه ص 12)
اردستانی. شاعری از مردم اردستان اومتوطن اصفهان بوده است و در 1054هجری قمری به اصفهان در گذشته است و وی را دیوانی مرتب است. و از اوست: بی تو شب تنهائی زین ذوق که می آئی تا کی من سودائی بنشینم و برخیزم. (نقل از قاموس الاعلام ترکی). و مرحوم هدایت در ریاض العارفین گوید به علی شاه مشهور بوده و در اصفهان گیوه دوزی می کرده است تحصیلی نکرده اما ذوقی داشته مردی درویش مشرب و از اهل طلب است و با حکیم شفائی معاصر بوده است. از اشعار اوست: نه شکوفه ای نه برگی نه ثمر نه سایه دارم همه حیرتم که دهقان بچه کار کشت مارا. چگونه کعبه نپوشد لباس ماتمیان که خانه ای چو دلش در مقابل افتاده ست. از جنون عشق زنجیری که در پای من است چشمها بگشوده و حیران سودای من است. از خود برون نرفتم و آوردمش بدست ممنون همتم که مرا در بدر نکرد. روزگارم ز چه رو منصب نادانی داد گر نمیخواست که من مرشد کامل باشم غمزه در تیر زدن بودکه مژگان دریافت قسمت این بود که مقتول دو قاتل باشم. آئینۀ مهر روشن از یاد علیست اوراد ملک بر آسمان ناد علیست گر سلطنت دو کون خواهی ذوقی در بندگی علی و اولاد علیست یکی از قدماء شعراء فارسی معاصر ابوالفتح بستی و طبقۀ اوست. رادویانی قطعۀ ذیل را از او آورده است. کجا نام اصحاب دانش برند ابوالفتح بستی سر دفتر است هر آنکو نیاید بفضلش مقر بدانم کی او را سر دف تر است. (ترجمان البلاغه ص 12)
از ’وق ی’، حذر کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار). پرهیز کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). حذر کردن و ترسیدن. (از اقرب الموارد). خود را نگاه داشتن از چیزی. (آنندراج). نگهبانی. (غیاث اللغات). پرهیز کردن. اتقاء. تجنب. اجتناب. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا) : و گلشن معانی را از خار و خاشاک خلاف، توقی و تصون واجب بیند. (سندبادنامه ص 63). رجوع به توقیت شود
از ’وق ی’، حذر کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار). پرهیز کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). حذر کردن و ترسیدن. (از اقرب الموارد). خود را نگاه داشتن از چیزی. (آنندراج). نگهبانی. (غیاث اللغات). پرهیز کردن. اتقاء. تجنب. اجتناب. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا) : و گلشن معانی را از خار و خاشاک خلاف، توقی و تصون واجب بیند. (سندبادنامه ص 63). رجوع به توقیت شود
نام موضعی است میان مکه و مدینه بنزدیکی مکه و در تاریخ طبری ترجمه بلعمی در ذکر خبر صلح حدیبیه آمده است: چون به نزدیکی مکه رسیدند به جایگاهی که آن را ذیطی خوانند مردم مکه همه با سلاح پیش وی آمدند و گفتند اگر حرب باید کردن حرب کنیم و او را بمکه اندر نگذاریم
نام موضعی است میان مکه و مدینه بنزدیکی مکه و در تاریخ طبری ترجمه بلعمی در ذکر خبر صلح حدیبیه آمده است: چون به نزدیکی مکه رسیدند به جایگاهی که آن را ذیطی خوانند مردم مکه همه با سلاح پیش وی آمدند و گفتند اگر حرب باید کردن حرب کنیم و او را بمکه اندر نگذاریم
بازاری به معنی دکاندار نیز آمده است، (غیاث اللغات) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) : کند سوقیی سیب را خانه رس ولی خوش نیاید بدندان کس، نظامی، ، اسم یونانی تین است، (تحفۀ حکیم مؤمن)، تین، انجیر، (یادداشت بخط مؤلف)
بازاری به معنی دکاندار نیز آمده است، (غیاث اللغات) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) : کند سوقیی سیب را خانه رس ولی خوش نیاید بدندان کس، نظامی، ، اسم یونانی تین است، (تحفۀ حکیم مؤمن)، تین، انجیر، (یادداشت بخط مؤلف)
احمدبک شوقی در سال 1869 میلادی در قاهره چشم بدنیا گشودو مراحل آموزش خود را در قاهره گذراند و در رشتۀ ترجمه مدرسه حقوق فارغ التحصیل شد، آنگاه توفیق پاشا والی مصر او را برای تحصیل در رشتۀ حقوق به فرانسه فرستاد و پس از چهار سال اقامت در فرانسه و اخذ گواهینامه به مصر بازگشت و شاغل پستهای مهمی شد. در سال 1914 میلادی (جنگ جهانی اول) قصیده ای بضد سیاست انگلستان سرود که منجر به تبعید او به اسپانیا گردید و تا پایان جنگ در همانجا باقی ماند. پس از استقرار صلح باردیگر به قاهره بازگشت و در سال 1932 میلادی درگذشت. شوقی لقب امیرالشعرائی یافت. وی از بزرگترین شاعران مصرو جهان عرب است و میتوان او را پیشوای شعر جدید عربی شمرد زیرا آن هنگام شعر عربی درباره مطالبی سروده میشد که هیچگونه عواطف و احساسات و نیازمندیهای اجتماعی در آن منعکس نمی شد و او میدانهای جدیدی در شعر عرب گشود. شوقی از نظر سبک شعری پیرو مکتب کلاسیک عرب بود و اشعار او درباره مدح، غزل، توصیف، مرثیه و سایر فنون شعری قدیم بود، از اینرو برخی او را به تقلید و عدم ابتکار متهم مینمایند. وی چون زبان فرانسه را خوب میدانست از نظر روح شعری بسیار زیر تأثیر شعر شعرای اروپائی قرار داشت از قبیل قصیدۀ ’حوادث بزرگ درۀ نیل’ که تحت تأثیر ویکتور هوگو قرار گرفته است و نمونه های دیگر. احمد شوقی دارای اشعار نمایشنامه ای و ترانه های ساده برای کودکان و قطعات اخلاقی و آموزشی است و کتابی در نثر بنام اسواق الذهب دارد. (ازدرس اللغه و الادب محمد محمدی ص 23). و نیز رجوع به اشهر مشاهیر الشرق ج 1 ص 3 و برای اطلاع از آثار وی رجوع به معجم المطبوعات العربیه ج 2 ستون 1158 شود الطرابزونی یوسف افندی حنفی نقشبندی. در قرن چهاردهم میزیسته است. او راست: هدایهالذاکرین و حجهالسالکین در شرایط طریقۀ نقشبندی. (از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1159) ادرنوی. او را دیوانی است به ترکی
احمدبک شوقی در سال 1869 میلادی در قاهره چشم بدنیا گشودو مراحل آموزش خود را در قاهره گذراند و در رشتۀ ترجمه مدرسه حقوق فارغ التحصیل شد، آنگاه توفیق پاشا والی مصر او را برای تحصیل در رشتۀ حقوق به فرانسه فرستاد و پس از چهار سال اقامت در فرانسه و اخذ گواهینامه به مصر بازگشت و شاغل پستهای مهمی شد. در سال 1914 میلادی (جنگ جهانی اول) قصیده ای بضد سیاست انگلستان سرود که منجر به تبعید او به اسپانیا گردید و تا پایان جنگ در همانجا باقی ماند. پس از استقرار صلح باردیگر به قاهره بازگشت و در سال 1932 میلادی درگذشت. شوقی لقب امیرالشعرائی یافت. وی از بزرگترین شاعران مصرو جهان عرب است و میتوان او را پیشوای شعر جدید عربی شمرد زیرا آن هنگام شعر عربی درباره مطالبی سروده میشد که هیچگونه عواطف و احساسات و نیازمندیهای اجتماعی در آن منعکس نمی شد و او میدانهای جدیدی در شعر عرب گشود. شوقی از نظر سبک شعری پیرو مکتب کلاسیک عرب بود و اشعار او درباره مدح، غزل، توصیف، مرثیه و سایر فنون شعری قدیم بود، از اینرو برخی او را به تقلید و عدم ابتکار متهم مینمایند. وی چون زبان فرانسه را خوب میدانست از نظر روح شعری بسیار زیر تأثیر شعر شعرای اروپائی قرار داشت از قبیل قصیدۀ ’حوادث بزرگ درۀ نیل’ که تحت تأثیر ویکتور هوگو قرار گرفته است و نمونه های دیگر. احمد شوقی دارای اشعار نمایشنامه ای و ترانه های ساده برای کودکان و قطعات اخلاقی و آموزشی است و کتابی در نثر بنام اسواق الذهب دارد. (ازدرس اللغه و الادب محمد محمدی ص 23). و نیز رجوع به اشهر مشاهیر الشرق ج 1 ص 3 و برای اطلاع از آثار وی رجوع به معجم المطبوعات العربیه ج 2 ستون 1158 شود الطرابزونی یوسف افندی حنفی نقشبندی. در قرن چهاردهم میزیسته است. او راست: هدایهالذاکرین و حجهالسالکین در شرایط طریقۀ نقشبندی. (از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1159) ادرنوی. او را دیوانی است به ترکی
منسوب به عوقه، و آن بطنی است از عبدالقیس که در بصره ساکن بودند. و ابونضره منذر بن مالک بن قطعۀ عوقی بدان منسوب است، منسوب به محله ای است در بصره که ’عوقه’ در آنجا سکونت داشت، لذا بدین نام شهرت یافته است. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
منسوب به عوقه، و آن بطنی است از عبدالقیس که در بصره ساکن بودند. و ابونضره منذر بن مالک بن قطعۀ عوقی بدان منسوب است، منسوب به محله ای است در بصره که ’عوقه’ در آنجا سکونت داشت، لذا بدین نام شهرت یافته است. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
گویند حیوانی است دریایی که جند یعنی آش بچّه ها خصیۀ اوست و او را بیدستر گویند، گوشت آن حیوان صرع را نافع است، (آنندراج) (برهان)، قسمی از بیدستر که سگ آبی باشد، (ناظم الاطباء)، رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن شود، درخت صنوبر کبیر است که آن را ارزیر نامند، بخور خوشبو، (فهرست مخزن الادویه)
گویند حیوانی است دریایی که جُند یعنی آش بچّه ها خصیۀ اوست و او را بیدستر گویند، گوشت آن حیوان صرع را نافع است، (آنندراج) (برهان)، قسمی از بیدستر که سگ آبی باشد، (ناظم الاطباء)، رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن شود، درخت صنوبر کبیر است که آن را ارزیر نامند، بخور خوشبو، (فهرست مخزن الادویه)
کسی که بسیار ترسیده شده باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به موقی ّ شود، آنکه از وی همه کس پرهیز می کند. (ناظم الاطباء) ، دلاور نیک محفوظ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شجاع. (ناظم الاطباء). سخت دلاور. (از اقرب الموارد)
کسی که بسیار ترسیده شده باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به مَوقی ّ شود، آنکه از وی همه کس پرهیز می کند. (ناظم الاطباء) ، دلاور نیک محفوظ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شجاع. (ناظم الاطباء). سخت دلاور. (از اقرب الموارد)