جدول جو
جدول جو

معنی ذوقنیان - جستجوی لغت در جدول جو

ذوقنیان
ظاهراً یکی از اذواء حمیر پدر علقمه بن ذوقنیان که او نیز از اذواء و ملک حمیر است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دهی جزء دهستان طارم پائین بخش سیردان شهرستان زنجان در 75هزارگزی خاور سیردان و 9 هزارگزی راه مالرو عمومی، کوهستانی و سردسیر با 347 تن سکنه، آب آن از چشمه و رود محلی، محصول آنجا غلات و گردو، شغل اهالی زراعت وگله داری و قالیچه و گلیم و جاجیم بافی است، راه آن مالرو و صعب العبورست، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(رَ طَ)
قنی . (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قنی و مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(یُ)
یکی از شعبه های چهارگانه ای که یونانیان قدیم بدان منقسم شده بودند. آنان از زمانهای بسیار قدیم در خطۀ شرقی یونان قدیم و خطۀ شمالی موره سکونت داشتند. گروهی از آنان به حدود ازمیر و افس مهاجرت کردند و این قسمت از آسیای صغیر را بدین مناسبت یونیه نامیدند. سپس خود یونانیان نیز کوچگاههایی تأسیس و بدین سان با یونیها اختلاط و امتزاج حاصل کردند
لغت نامه دهخدا
به معنی خواب باشدکه نوم خوانند، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بالا شهرستان اردستان، واقع در 15هزارگزی جنوب باختر اردستان و 9هزارگزی باختر شوسۀ اردستان به اصفهان، کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 227 تن است، آب آن از قنات تأمین میشود، محصول آن غلات و خشکبار و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
در عقد الفرید ذیل حرب قیس و تمیم، یوم السریان ... آمده است: ثم اغار بعد ذلک یزید بن الصعق علی عصافیر النعمان بذی لیان، وذولیان: عن یمین العرنیین، (عقدالفرید ج 6 ص 42)
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
جمع واژۀ ذونون، گیاهی است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
در المرصع آمده است: نام وادی ایست. و امیه گوید:
عرفت الدار قد اقوت سنیناً
لزینب اذتحل بذی قضینا
لغت نامه دهخدا
(ذَ / ذُو)
لذیذ. خوشمزه:
چونکه آب جمله از حوض است پاک
هر یکی آبی دهد خوش ذوقناک.
مولوی.
، پرمسرت. پر شادمانی:
پهلوان درلاف گرم و ذوقناک
چون شنید این قصه گشت از غم هلاک
منفعل شد در میان انجمن
سر فرو برد و خمش شد از سخن.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(ذَ / ذُو قی یا)
علوم و فنون ذوقیه شعر و موسیقی و نقاشی و متفرعات آن، چون حجاری و حکاکی و خوشنویسی و مانند آن. صنایع نفیسه. صنایع ظریفه.
لغت نامه دهخدا
نام قلعه ای به یمن، (نخبه الدهر دمشقی ص 217)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو بُنْ)
نوبنیاد. نوبنا. تازه ساز. تازه تأسیس
لغت نامه دهخدا
(لُ وَیْ یَ)
از دیه های وازکرود به قم. (تاریخ قم ص 137)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
حمیری. ظاهراً یکی از اذواء و او را شمشیری بوده بنام ذوضروس. رجوع به مادۀ ضرس در لغت نامه های عرب شود
لغت نامه دهخدا
(لُحْ)
لقب اسد بن عوف. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ یَ)
علقمه بن علس. یا علقمه بن شراحیل بن علس بن ذی جدن ملک البون. و در عقد الفرید ذیل ذوجدن آمده است: و من ولده علقمه بن شراحیل، ذوقیفان الذی کانت له صمصامه عمرو بن معدیکرب و قد ذکره عمرو فی شعره حیث یقول:
و سیف لابن ذی قیفان عندی
تخیر نصله من عهد عاد.
(عقدالفرید ج 3 ص 320).
و در تاج العروس ذیل ضرس آرد: (و ضرس العیر) و فی بعض النسخ البعیر و هو خطا (سیف علقمه بن ذی قیفان) الحمیری قال ربع الهمدانی حین قتل قیفان:
ضربت بضرس العیر مفرق رأسه
فخر و لم یصبر بحقک باطله.
و در ردیف ’قاف’ آمده است: ذوقیفان اهمله الجوهری و صاحب اللسان و قال الصاغانی هو لقب علقمه بن عبس هکذا فی النسخ و مثله فی جمهره بن الکلبی و وجد فی نسخ العباب و التکمله علس باللام و هو ذوجدن بن الحرث بن زید بن الغوث بن الاصغر بن سعد بن عوف بن عدی الحمیری او ذوقیفان بن مالک بن زید بن ولیعه بن معبد بن سباء الاصغر بن کعب بن زید بن سهل و قرأت فی جمهره الانساب لابی عبید ما نصه و ذوجدن اسمه عبس بن الحرث من ولده علقمه بن شراحیل و هو ذوقیفان کان ملک البون و البون مدینه لهمدان قتله زید بن مرسب الهمدانی جد سعید بن قیس بن زید و ملک بعده مرثدبن علس الذی اتاه امروءالقیس یستمده علی بنی اسد و فی ذی قیفان یقول عمرو بن معدی کرب (رض) :
و سیف لابن ذی قیفان عندی
تخیره الفتی من قوم عاد.
(تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(هَِ ل ل)
رجوع به بل ّ شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان خفرک بخش زرقان شهرستان شیراز با 52 تن سکنه، آب آن از رود خانه سیوند، محصول آن غلات و چغندر، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
لازم گرفتن حیا را، پردگی و خانه نشین کردن دختر را. (منتهی الارب) (آنندراج) ، ورزیدن و کسب کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، خوشنود گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). قنی . (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قنی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نوبنیان
تصویر نوبنیان
نوبنیاد نوبنیاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موقنین
تصویر موقنین
جمع موقن در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوقناک
تصویر ذوقناک
لذیذ، خوشمزه لذیذ خوشمزه. سرخوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذنیان
تصویر ذنیان
پای شیر از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنیان
تصویر قنیان
شرمباوری، پردگی خانه نشین کردن دختررا، وزیدن، خوشنود گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوقیات
تصویر ذوقیات
کارهای ذوقی، فعالیت، هایی که باعث ارضای روحی یا سرگرمی می شود
فرهنگ فارسی معین