جدول جو
جدول جو

معنی ذوعینین - جستجوی لغت در جدول جو

ذوعینین
(عَ نَ)
نام کوهی است میان احد و وادئی. شاعر گوید:
بذی عینین یوم بنوخبیب
نبوء هم علینا یحرقونا.
و نیزگویند عینان نام دو کوه نزدیک احد باشد واز این رو غزوۀ احد را یوم عینین نیز نامیده اند. فرزدق گوید:
و نحن منعنا یوم عینین منقرا
و لم نتب فی یومی جدود علی الاصل
(نقل از المرصع)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ذومعنیین
تصویر ذومعنیین
در بدیع شعری که دو معنی یا بیشتر از آن استنباط می شود، برای مثال آن سیل که دوش تا کمر بود / امشب بگذشت خواهد از دوش (سعدی۲ - ۴۷۴) . از دوش دوم دو معنی استنباط می شود یکی معنی دیشب و دیگر معنی کتف و شانه
فرهنگ فارسی عمید
(ذُلْ عَ نَ)
جاسوس. سماع. عین، لقب معاویه بن مالک شاعر و فارس و در المرصع در نسب او معاویه بن مالک بن حرث آمده است
لغت نامه دهخدا
(بَ نَ)
عضلۀ ذوبطنین. دو سر آن ضخیم و لحمانی و وسط آن وتریست و بروی خود منعطف شده در قسمت فوقی و طرفی و قدامی عنق قرار گرفته. اتصالات: از خلف بشکاف ذوبطنین زائدۀ حلمه و بکنار قدامی این زائده پیوسته از تارهای آن از فوق به تحت و از خلف بقدام و از وحشی به انسی مایل شده متصل می شوند به وتری که اول در خط عضله واقع است پس خطآن تغییر کرده بزاویۀ منفرجه منعطف گشته بفوق و قدام رفته محل اتصال بطن قدامی این عضله است که در تقعیر ذوبطنین در زیر زائدۀ زنخی به فک اسفل ملتصق می گردد. مجاورات: پوشیده شده است از عضلۀ جلدی و قص و حلمه و غدۀ پارتید و غدد تحت فکی در میان تقعیر آن واقع و می پوشاند عضلۀ سهمی و ضرسی لامی و سبات ظاهر و غائر و شریان وجهی (صورتی) و زبانی و وداج غائر و عصب بزرگ زبان را. عمل: رافع عظم لامیست، اگر فقط بطن خلفی آن منقبض شود آنرا بخلف و هرگاه بطن قدامی آن منقبض شود آنرا بقدام می برد. اگر عظم لامی ثابت باشد خافض فک است. عضلۀ دوبطنی. (از تشریح میرزا علی)
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ)
خرج ذواونین، خرجین که دو گوشه یعنی دو دسته دارد
لغت نامه دهخدا
(نَ رَ)
دوپود (جامه). دیبود (معرب دوپود) ، رجل ذونیرین، سخت قوی. که شدت دو برابر حال اوست. (المزهر سیوطی ص 313)
لغت نامه دهخدا
(مَ نَ یَی)
خداوند دو معنی. صاحب دو مراد. دارای دو مقصود و منظور. ذووجهین. (کلمه. کلام). نزد بلغاء آن است که لفظ مشترک مشتمل بر دو معنی تام باشد و آن هر دو معنی یا حقیقی باشند یا مجازی و یا یکی حقیقی و دیگری مجازی و هر دو معنی مراد متکلم باشد. و اگر لفظ مشترک مشتمل بر زیاده از دو معنی باشد آنرا ذوالمعانی گویند. مثال ذومعنیین. شعر:
بهر اندیشه چندان ریختم در
که کرده عالمی را گوشها پر.
گوشها دو معنی حقیقی دارد یکی جمع گوش دیگری جمع گوشه. و هر دو معنی تام و مراد متکلم است. مثال ذوالمعانی. شعر:
چو برق میگذرد پیش چشم ما خندان
بدان نظر که ز ما چشمها روان دارد.
لفظ چشمها سه معنی دارد. یکی آنکه گریان گردد. دوم آنکه جویها روان گردد. سوم آنکه از حیرت چشمها رود. و هر سه معنی مراد متکلم است. وذوالمعنیین غامض تعریف این تعریف ذوالمعنیین است الاآنکه اینجا یک معنی بلغت دیگر است. مثاله، شعر:
بر سر آب بوده ایم که شاه
ناگهان (در) رسید بر سرما.
لفظ ما در فارسی جمع متکلم است و در عربی بمعنی آبست. و هر دو معنی مراد متکلم است مثال دیگر. شعر:
پایمردی او ز عظم صفات
زده اینک به روی عزی لات.
لات در عربی نام بتی است و در هندی لگد را گویند. و هر دو معنی مستقیمند. کذا فی جامع الصنایع. (ازکشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
منسوب به ذرعینه، قریه ای از قراء بخارا. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
جمع واژۀ ذونون، گیاهی است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عُ)
همان عینان است که برخی، در تمام حالات آن را با یاء تثنیه خوانده اند. و گویند جایگاهی است در بحرین. (از معجم البلدان). و رجوع به عینان شود.
- یوم عینین، از ایام عرب است در بحرین، بین بنی منقربن عبیداﷲ و بنی عبدالقیس. رجوع به معجم البلدان و مجمع الامثال میدانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ نَ نِ)
تثنیۀ عین در حال نصب و جر. عینان. دو چشم. رجوع به عین شود:
دو مارافسای عینینش دو مارستند زلفینش
که هم مار است مارافسای و هم زهر است تریاقش.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
دو چمی دارای دو معنی صاحب دو مفهوم، آنست که لفظ مشترک مشتمل بر دو معنی تام باشد و آن هر دو معنی یا حقیقی باشند یا مجازی و یا یکی حقیقی و دیگری مجازی. مثال: بهر اندیشه چندان ریختم در که کرده عالمی را گوشها پر. گوشها دو معنی حقیقی دارد یکی جمع گوش دیگری جمع تام و مراد متکلم است
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متعین، هرنیزمندان جمع متعین در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عینین
تصویر عینین
دو چشم
فرهنگ لغت هوشیار