جدول جو
جدول جو

معنی ذوخشونه - جستجوی لغت در جدول جو

ذوخشونه
(خُ نَ)
صعب لایطاق. ذوخشنه. ذومخشنه. ذومخشنه. سخت بیش از تاب و توان
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ نَ)
صعب لایطاق. ذوخشونه. سخت بیش از توان و تاب
لغت نامه دهخدا
(مَشِ نَ)
ذوخشنه. ذوخشونه. صعب ٌ لایطاق
لغت نامه دهخدا
(وَ نَ / نِ)
نام مرغی است سفید که در بهار پیدا میشود و در باغها میباشد و وخشیشه نیز آمده است. (از برهان) (ناظم الاطباء). رجوع به انجمن آرا و آنندراج شود. وخشینه مصحف خشینه. رشیدی گوید: وخشینه همان خشینه و ظاهراً واو عطف را اصل کلمه پنداشته اند. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) ، هرچیز سفید. (برهان) (ناظم الاطباء) ، سفیدۀ صبح. (برهان). سپیدۀ صبح. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
مصدر دیگری است برای خشانه. (منتهی الارب) رجوع به خشانه شود
لغت نامه دهخدا
شانه ی چوبی
فرهنگ گویش مازندرانی