جدول جو
جدول جو

معنی ذوخسقات - جستجوی لغت در جدول جو

ذوخسقات
(خَ سَ)
مردی ذوخسقات در بیع، یعنی آنکه باری روا میدارد و باری فسخ میکند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ سَ)
گول. و رجل ذوکسرات و هدرات، مرد که در هر چیزی مغبون شود
لغت نامه دهخدا
(خُمْ)
هو ذوخنبات، او صاحب غدر و دروغ است یا باری اصلاح میکند و باری افساد
لغت نامه دهخدا
(سِ)
جمع واژۀ موسقه. (ناظم الاطباء). رجوع به موسقه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ سَ)
خوشرویی در سوداگری در یک بار و ترش رویی در بار دیگر و منه: انه لذو خسقات فی البیع، یعنی باری روا می دارد و باری فسخ بیع می کند. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا