جدول جو
جدول جو

معنی ذوحفله - جستجوی لغت در جدول جو

ذوحفله
(حَ لَ)
ذوحفل
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ)
خردمند، وقور
لغت نامه دهخدا
(فَ)
موضعی است در شعر لص. (یاقوت بنقل از نصر)
لغت نامه دهخدا
(حَ لَ)
انبوهی و بسیاری. (غیاث). حفل، اخذ للامر حفلته، کوشش کرد در کار
لغت نامه دهخدا
(نَ فَ لَ)
نمکدان. (مهذب الاسماء). نمکزار و شورستان یانمکدان. (منتهی الارب). مملحه. (اقرب الموارد) (متن اللغه) ، چیزی است از پشم که زنان عرب بر آن خمیر سازند. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به نوفلیه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ حَفْ فَ لَ)
گوسفندی که چندگاه وی را ندوشند تا جهت فروختن بزرگ پستان و پر شیر نماید: شاه محفله. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِلْ لَ)
بستوه آمده
لغت نامه دهخدا
(تَ قَ زُ)
بیمار شدن. هزال. نزاری
لغت نامه دهخدا
(فَ)
خداوند پشیزه. درم دار. صاحب فلس. حیوان فلس دار چون اکثرماهیان. و مورچه خوار و تاتو. و بزمچه (کروکدیل)
لغت نامه دهخدا
(ذُ وَ لَ)
تصغیر ذال
لغت نامه دهخدا
(تَ قَدْ دُ)
غلطانیدن. غلطانیدن چیزی را. ذحمله. دحرجه
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ذمحله. غلطانیدن چیزی را. دحرجه
لغت نامه دهخدا
(حَ)
مبالغه کننده در هر چیزی. ذوحفله
لغت نامه دهخدا
(حُ دَ لَ)
نام قبیله ای بشهر حدیله به یمن و ابی ابن کعب ازاین قبیله است
لغت نامه دهخدا
(حِ)
پرهیزنده از ناروا
لغت نامه دهخدا
(نُ لَ)
بسیار جنبش. کثیر الحرکه
لغت نامه دهخدا
(ذُ آ لَ)
گرگ. (مهذب الاسماء). ج، ذئلان، ذولان:
نیستی آگه نگر که چون تو هزاران
خورده است این گنده پیر زشت ذوءاله.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(اُلَ)
سخن چین. غیبت کننده. نمام. خبرکش
لغت نامه دهخدا
(وَ ثَ لَ)
نام یکی از ملوک حمیر است
لغت نامه دهخدا
(فَ قَ)
صاحب یک لپه. تک لپه. مانند گندم و جز آن.
لغت نامه دهخدا
(حَ ظَ)
پرهیزگار
لغت نامه دهخدا
(جِ لَ)
نام موضعی به یمن
لغت نامه دهخدا
(مَ بَ لَ)
آبی است خوش بنزدیکی صفینه قرب مکه. (معجم البلدان یاقوت. ذیل کلمه محبل)
لغت نامه دهخدا
(دَ لَ)
خداوند دولت:
اقبل ذودوله فقالوا
لمثل ذا فاتخذ ملاذا.
عبد المنعم الجلیانی، حکیم الزمان
لغت نامه دهخدا
(حُ رَ)
رطب: ذوحمره، رطب شیرین
لغت نامه دهخدا
(وَ فَ)
آواز. (منتهی الارب) (آنندراج). بانگ و آواز. (ناظم الاطباء) ، سنگ سیاه. ج، وحاف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نوفله
تصویر نوفله
مونث نوفل - و نمکدان شورستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوفله
تصویر سوفله
فرانسوی کاو نانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوفلس
تصویر ذوفلس
دارای پشیزه (ماند ماهیان و تمساحان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفله
تصویر حفله
جمعیت، انجمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوفلقه
تصویر ذوفلقه
یک لپه تک لپه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذو فلقه
تصویر ذو فلقه
دارای یک حبه یک لپه تک لپه
فرهنگ لغت هوشیار