جدول جو
جدول جو

معنی ذوجنبتین - جستجوی لغت در جدول جو

ذوجنبتین
(جَمْ بَ تَ)
صاحب دو جنبه. صاحب دو طرف. صاحب دو جانب. صاحب دو روی. (کار، امر). دوطرفه. دوجانبه. دورویه. دوروی
لغت نامه دهخدا
ذوجنبتین
صاحب دو طرف دوجانبه دو طرفه دورگ
تصویری از ذوجنبتین
تصویر ذوجنبتین
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَ نَ قَ تَ)
یکی از انواع ذوزنقه. رجوع به ذوزنقه شود
لغت نامه دهخدا
قلعه ای به یمن. (دمشقی)
لغت نامه دهخدا
(جِ بَ تَ)
تثنیۀ موجبه، یعنی بزه یا نیکویی بزرگ که بدان دوزخ یا بهشت واجب گردد، آن دعایی پس از هر نماز که در آن از خداوند عالم مسألت بهشت کنند و پناه برند از آتش دوزخ. (ناظم الاطباء). رجوع به موجبه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ نَ تَ)
تثنیۀ وجنه. دو گونۀ رخسار. رجوع به وجنه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذو جنبتین
تصویر ذو جنبتین
دو رگ، دو سویه نر ماده
فرهنگ لغت هوشیار