سرائی به مکه برآوردۀ بنوقصی بن کلاب و آن ستورگاه قوم بوده است. و از آنروی بدار الندوه موسوم شد که مردم مکه برای رای زدن و شور در امور خویش بدانجا گرد می آمدند
سرائی به مکه برآوردۀ بنوقصی بن کلاب و آن ستورگاه قوم بوده است. و از آنروی بدار الندوه موسوم شد که مردم مکه برای رای زدن و شور در امور خویش بدانجا گرد می آمدند
خر. (منتهی الارب). و در تاج العروس ذیل کلمه نجمه آمده است: و النجمه بالفتح و یحرک... نبت معروف فی البادیه، قال ابوعبید: السرادیح اماکن لینه تنبت النجمه و النصی قال والنجمه شجره تنبت ممتده علی وجه الارض اوالمحرکه غیرالساکنه و انما هما نبتان فالنجمه شجیره خضراء کأنها اول بذر الحب حین یخرج صفارا و بالتحریک شی ٔ ینبت فی اصول النخله... و قال ابوعمرو الشیبانی: الثیل یقال له النجم والواحده نجمه و قال ابوحنیفه الثیل والنجمه و العکرش کله شی واحد و انما قال الشاعر ذلک لأن ّ الحمار اذا اراد ان یقلع النجمه من الارض و کدمها ارتدت خصیتاه الی مؤخره و قال الازهری النجمه لها قضبه تفترش الارض افتراشا و شاهد النجم قول زهیر: مکلل باصول النجم تنسجه ریح خریق لضاحی مائه حبک. و من المجاز ذوالنجمه لقب الحمار لانه یحبها کما فی الاساس
خر. (منتهی الارب). و در تاج العروس ذیل کلمه نجمه آمده است: و النجمه بالفتح و یحرک... نبت معروف فی البادیه، قال ابوعبید: السرادیح اماکن لینه تنبت النجمه و النصی قال والنجمه شجره تنبت ممتده علی وجه الارض اوالمحرکه غیرالساکنه و انما هما نبتان فالنجمه شجیره خضراء کأَنها اول بذر الحب حین یخرج صفارا و بالتحریک شی ٔ ینبت فی اصول النخله... و قال ابوعمرو الشیبانی: الثیل یقال له النجم والواحده نجمه و قال ابوحنیفه الثیل والنجمه و العکرش کله شی واحد و انما قال الشاعر ذلک لأَن َّ الحمار اذا اراد ان یقلع النجمه من الارض و کدمها ارتدت خصیتاه الی مؤخره و قال الازهری النجمه لها قضبه تفترش الارض افتراشا و شاهد النجم قول زهیر: مکلل باصول النجم تنسجه ریح خریق لضاحی مائه حبک. و من المجاز ذوالنجمه لقب الحمار لانه یحبها کما فی الاساس
قریه ای است بوادی القری، موضعی است به ارض جهینه بدانسوی سیف البحر میان مکه و مدینه. خرج الیه ابوبصیر الثقفی فی نفر کانوا قدموا من مکه مسلمین. (از المرصع)
قریه ای است بوادی القری، موضعی است به ارض جهینه بدانسوی سیف البحر میان مکه و مدینه. خرج الیه ابوبصیر الثقفی فی نفر کانوا قدموا من مکه مسلمین. (از المرصع)
ماه حج ّ. ماه خداوند حج. یا ذوالحجه الحرام. ماه دوازدهم قمری از سالهای قمری عرب. پس از ذوالقعده وپیش از محرّم. و آن از اشهر حرم است و نام وی در جاهلیت برک و نیز مسبل بود. و ج آن ذوات الحجه است. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه گوید: ثم ذوالحجه (ای بعد ذوالقعده) لأنه الشهر الّذی کانوا یحجون فیه. و هم در آن کتاب درموضع دیگر گوید: ذوالحجه: فی الیوم الأوّل زوج رسول اﷲ ابنته فاطمه من ابن عمّه علی ابن ابیطالب. و العشر الأول من هذا الشهر یسمی المعلومات و الحرم ایضاً و یقال أنها هی التی اتم ّ اﷲ الوعد بها مع موسی و هو قوله: و واعدنا موسی ثلثین لیلهً. (قرآن 142/7). (و هی لیالی ذی القعده) و اتممناها بعشر (و هی الحرم) .و الیوم الثامن منه یسمّی الترویه، لأن ّ سقایهالحاج بالمسجد الحرام کانت تملأ فی الجاهلیّه و الاسلام و یسقی الحجیج منه حتی یروون و قیل بل لأنّهم کانوا یحملون الماء من مکه علی الروایا و هی الجمال التّی یستقی علیه الماء و قیل بأن ّ فیه فجّر اﷲ لاسماعیل عین زمزم فشرب منها حتّی روی و قیل بأن ّ فیه تجلی الرّب للجبل کما ذکر فی قصه موسی. و الیوم التاسع یسمی عرفه. و هو یوم الحج الاکبر بعرفات و یسمی بذلک لتعارف الناس فیه وقت مجتمعهم لقضاء المناسک و قیل بل سمّی لتعارف آدم و حوّا بعد هبوطهما من الجنه فی موضع مجتمعالناس فیه و هو عرفات و فیه اصطفی اﷲ ابراهیم خلیلا و یسمی ایضاً یوم العفو. و الیوم العاشر یسمی یوم الأضحی و یوم النحر، لنحر القرابین و الهدی فیه و هو آخر ایّام الحج. و فیه فدی الذبیح بالکبش و قیل أن ّ فیه خلق الصراط للحساب و القضاء و الیوم الحادی عشر یوم القرّ، لان ّ الناس یستقرون فیه بمنی و الیوم الثانی عشر، یوم النفر، لأن الناس ینفرون فیه متعجلین و ایام التشریق هی الیوم الحادی عشر و الثانی عشر و الثالث عشرو سمیت بذلک لأن لحوم الأضاحی تشرق فیها و یقال سمّیت بذلک من قولهم: اشرق ثبیر کما نغیر. و قال ابن الأعرابی سمیت بذلک لأن ّ الهدی لاینحر حتی اتشرق الشمس وهی الّتی قال اﷲ فیها: و اذکروا اﷲ فی ایام معدودات. و یکبر عقبها و قبلها عقب کل صلوه. و للفقهاء فیمابینهم اختلافات فی اوائل صلوهالتکبیر و اواخرها و حدودها متعلقه بصناعتهم. و فی السابع عشر قتل عثمان بن عفّان رضی اﷲ عنه و الیوم الثامن عشر یسمّی غدیر خم، و هو اسم مرحله نزل بها النّبی علیه السلام عند منصرفه من حجهالوداع و جمعالقتب و الرّحال و علاها، آخذاً بعضد علی بن ابیطالب علیه السلام و قال: ایّها الناس ! الست اولی بکم من انفسکم ؟ قالوا بلی، قال فمن کنت مولاه فعلی ّ مولاه. اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق ّ معه حیثما دار. و یروی انّه رفع رأسه السماء و قال اللّهم هل بلغت ؟ ثلثاً. و فی الرابع و العشرین تصدّق امیرالمؤمنین بخاتمه و هو راکع. و فی الخامس و العشرین قتل عمر بن الخطاب و فیه نزلت سوره هل اتی. و فی السادس و العشرین نزل الاستغفار علی داود. و فی التاسع و العشرین وقعه الحره و هی التی قتل فیها بنوامیّه اهل المدینه و انتهبت اموالهم و هتکت ستورالمهاجرین و الأنصار و فضحت نساؤهم. فلعن اﷲ من لعنه رسول اﷲ صلی اﷲ علیه وآله من المحدثین فی المدینه و جعلنا غیر راضین بالفساد فی ارض اﷲ. انه خیر موفق و معین و له الحمد بلا نهایه
ماه حَج ّ. ماه خداوند حج. یا ذوالحجه الحرام. ماه دوازدهم قمری از سالهای قمری عرب. پس از ذوالقعده وپیش از محرّم. و آن از اشهر حرم است و نام وی در جاهلیت بُرَک و نیز مسبل بود. و ج آن ذوات الحجه است. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه گوید: ثم ذوالحجه (ای بعد ذوالقعده) لأنه الشهر الّذی کانوا یحجون فیه. و هم در آن کتاب درموضع دیگر گوید: ذوالحجه: فی الیوم الأوّل زوج رسول اﷲ ابنته فاطمه من ابن عمّه علی ابن ابیطالب. و العشر الأول من هذا الشهر یسمی المعلومات و الحرم ایضاً و یقال أنها هی التی اتم ّ اﷲ الوعد بها مع موسی و هو قوله: و واعدنا موسی ثلثین لیلهً. (قرآن 142/7). (و هی لیالی ذی القعده) و اتممناها بعشر (و هی الحرم) .و الیوم الثامن منه یسمّی الترویه، لأن ّ سقایهالحاج بالمسجد الحرام کانت تملأ فی الجاهلیّه و الاسلام و یسقی الحجیج منه حتی یروون و قیل بل لأنّهم کانوا یحملون الماء من مکه علی الروایا و هی الجمال التّی یستقی علیه الماء و قیل بأن ّ فیه فَجَّرَ اﷲ لاسماعیل عین زمزم فشرب منها حتّی روی و قیل بأن ّ فیه تجلی الرّب للجبل کما ذکر فی قصه موسی. و الیوم التاسع یسمی عرفه. و هو یوم الحج الاکبر بعرفات و یسمی بذلک لتعارف الناس فیه وقت مجتمعهم لقضاء المناسک و قیل بل سمّی لتعارف آدم و حوّا بعد هبوطهما من الجنه فی موضع مجتمعالناس فیه و هو عرفات و فیه اصطفی اﷲ ابراهیم خلیلا و یسمی ایضاً یوم العفو. و الیوم العاشر یسمی یوم الأضحی و یوم النحر، لنحر القرابین و الهدی فیه و هو آخر ایّام الحج. و فیه فدی الذبیح بالکبش و قیل أن ّ فیه خلق الصراط للحساب و القضاء و الیوم الحادی عشر یوم القرّ، لان ّ الناس یستقرون فیه بمنی و الیوم الثانی عشر، یوم النفر، لأن الناس ینفرون فیه متعجلین و ایام التشریق هی الیوم الحادی عشر و الثانی عشر و الثالث عشرو سمیت بذلک لأن لحوم الأضاحی تشرق فیها و یقال سمّیت بذلک من قولهم: اشرق ثبیر کما نغیر. و قال ابن الأعرابی سمیت بذلک لأن ّ الهدی لاینحر حتی اتشرق الشمس وهی الّتی قال اﷲ فیها: و اذکروا اﷲ فی ایام معدودات. و یکبر عقبها و قبلها عقب کل صلوه. و للفقهاء فیمابینهم اختلافات فی اوائل صلوهالتکبیر و اواخرها و حدودها متعلقه بصناعتهم. و فی السابع عشر قتل عثمان بن عفّان رضی اﷲ عنه و الیوم الثامن عشر یسمّی غدیر خم، و هو اسم مرحله نزل بها النّبی علیه السلام عند منصرفه من حجهالوداع و جمعالقتب و الرّحال و علاها، آخذاً بعضد علی بن ابیطالب علیه السلام و قال: ایّها الناس ! الست اولی بکم من انفسکم ؟ قالوا بلی، قال فمن کنت مولاه فعلی ّ مولاه. اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق ّ معه حیثما دار. و یروی انّه رفع رأسه السماء و قال اللّهم هل بلغت ؟ ثلثاً. و فی الرابع و العشرین تصدّق امیرالمؤمنین بخاتمه و هو راکع. و فی الخامس و العشرین قتل عمر بن الخطاب و فیه نزلت سوره هل اتی. و فی السادس و العشرین نزل الاستغفار علی داود. و فی التاسع و العشرین وقعه الحره و هی التی قتل فیها بنوامیّه اهل المدینه و انتهبت اموالهم و هتکت ستورالمهاجرین و الأنصار و فضحت نساؤهم. فلعن اﷲ من لعنه رسول اﷲ صلی اﷲ علیه وآله من المحدثین فی المدینه و جعلنا غیر راضین بالفساد فی ارض اﷲ. انه خیر موفق و معین و له الحمد بلا نهایه