جدول جو
جدول جو

معنی ذوالنویره - جستجوی لغت در جدول جو

ذوالنویره
(ذُنْ نُ وَ رَ)
لقب عامر بن عبدالحرث شاعر، لقب مکمل بن دوس قواس یا کمانساز، لقب متمم بن نویره صحابی است و او وبرادرش مالک بن نویره هر دو شاعرند. (منتهی الارب). صحابه افرادی بودند که در جریان نزول وحی، شاهد زنده ی اتفاقات تاریخی اسلام بودند. حضور این افراد در کنار پیامبر باعث شد سنت نبوی از طریق آنان به نسل های بعد منتقل شود. اصطلاح «صحابی» در منابع اسلامی، منزلتی ویژه دارد و به افراد خاصی تعلق می گیرد.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ذوالنور
تصویر ذوالنور
صاحب روشنایی
فرهنگ فارسی عمید
(ذُنْ نو رَ)
لقب عثمان بن عفان و او را از آن ذوالنورین خوانند که دو کریمۀ رسول صلوات الله علیه رابزنی داشت اول رقیه بنت الرسول علیهما السلام و پس از وفات وی دختر دیگر آن حضرت ام کلثوم علیهاالسلام
لغت نامه دهخدا
(ذُشْ شُ وَ رِ)
لقب شاعری است از عرب
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ خُ وَ صِ رَ)
خارجی بن زهیر صحابی تمیمی. در امتاع الأسماع آمده است. فی یوم فتح مکه: و جلس صلی الله علیه و سلّم یومئذ. و فی ثوب بلال رضی الله عنه فصّه یقبّضها للنّاس علی ما اراه الله فاتی ذوالخویصره التمیمی و اسمه حرقوص فقال اعدل یارسول الله فقال ویلک فمن یعدل اذا لم اعدل قد خبت و خسرت ان لم اکن اعدل. قال عمر رضی الله عنه ایذن لی اضرب عنقه. قال دعه فان ّ له اصحاباً یحقر احدکم صلاته مع صلاتهم و صیامه مع صیامهم یقرؤن القرآن لایجاوز تراقیهم یمرقون من الدّین کما یمرق السهم من الرمیه ینظر الی نصله فلایوجد فیه شی ٔ ثم ینظر الی رصافه فما یوجدفیه شی ٔ ثم ینظر الی نضیّه و هو قدحه فلایوجد فیه شی ٔ ثم ینظر قذذه فلایوجد فیه شی ٔ قد سبق الفرث و الدّم آیتهم رجل ٌ اسود احدی عضدیه مثل ثدی المراءه او مثل البضعه، تدردر و یخرجون علی حین فرقه من النّاس. امتاع الاسماع ج 1 ص 425 و وی در جنگ مارقین کشته شد. و رجوع به ذوالثدیه. و ذوالیدیه و امتاع الاسماع ص 425 شود
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ...؟)
نام کوهی است. شنفری گوید:
الا لا تذرنی ان تشکیت خلتی
شفانی باعلی ذوالحمیرهعدوتی.
(از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(ذُصْ صُ وَ)
ناحیتی از عقیق مدینه است. عقیلی راست:
ظرابّی منتفه لحاها
تسافد فی اثائب ذی صویر.
(معجم البلدان یاقوت)
لغت نامه دهخدا
(ذُنْنو)
لقب طفیل بن عمرودوسی صحابیست. آنگاه که رسول اکرم وی را بدعوت بنودوس بمسلمانی میفرستاد در حق وی دعا کرد و فرمود، اللهم نورله، فسطع نور بین عینیه فقال اخاف ان یکون مثله. (ای عقوبه و نکالاً او عبرهً) فتحول الی طرف سوطه فکان یضی ٔ فی اللیله المظلمه. و نسب او را برخی طفیل بن عمرو بن طریف بن العاص گفته اند. رجوع به امتاع الاسماع جزو 1 ص 28 شود. و در استیعاب ج 1 ص 173نام او عبدالله بن الطفیل الازدی ثم الدوسی آمده است
لغت نامه دهخدا
(ذُنْ نو)
لقب عامر بن عبدالحرث بن نغیض شاعر است. ذکره الامدی. (نقل از حاشیۀ نسخۀ خطی المرصع)
لقب عبدالرحمن بن ربیعه الباهلی. و او را ترک بزمان عمر در باب الابواب بکشتند
لقب سراقه بن عمرو. از المرصعبن اثیر خطی و او از ابن ماکولا روایت میکند
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذوالنور
تصویر ذوالنور
خداوند روشنایی خداوند روشنایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوالنور
تصویر ذوالنور
((ذُ نّ))
خداوند روشنایی
فرهنگ فارسی معین