سرائی به مکه برآوردۀ بنوقصی بن کلاب و آن ستورگاه قوم بوده است. و از آنروی بدار الندوه موسوم شد که مردم مکه برای رای زدن و شور در امور خویش بدانجا گرد می آمدند
سرائی به مکه برآوردۀ بنوقصی بن کلاب و آن ستورگاه قوم بوده است. و از آنروی بدار الندوه موسوم شد که مردم مکه برای رای زدن و شور در امور خویش بدانجا گرد می آمدند
حرقوص بن زهیر. یکی از خوارج که در جنگ نهروان کشته شد و رسول اکرم از پیش خبراو داده بود. و او بجای یکدست پارۀ گوشت داشت. و او را ذوالثدیه نیز گفته اند. رجوع به ذوالثدیه شود
حرقوص بن زهیر. یکی از خوارج که در جنگ نهروان کشته شد و رسول اکرم از پیش خبراو داده بود. و او بجای یکدست پارۀ گوشت داشت. و او را ذوالثدیه نیز گفته اند. رجوع به ذوالثدیه شود
لقب عامر بن عبدالحرث بن نغیض شاعر است. ذکره الامدی. (نقل از حاشیۀ نسخۀ خطی المرصع) لقب عبدالرحمن بن ربیعه الباهلی. و او را ترک بزمان عمر در باب الابواب بکشتند لقب سراقه بن عمرو. از المرصعبن اثیر خطی و او از ابن ماکولا روایت میکند
لقب عامر بن عبدالحرث بن نغیض شاعر است. ذکره الامدی. (نقل از حاشیۀ نسخۀ خطی المرصع) لقب عبدالرحمن بن ربیعه الباهلی. و او را ترک بزمان عمر در باب الابواب بکشتند لقب سراقه بن عمرو. از المرصعبن اثیر خطی و او از ابن ماکولا روایت میکند
لقب طفیل بن عمرودوسی صحابیست. آنگاه که رسول اکرم وی را بدعوت بنودوس بمسلمانی میفرستاد در حق وی دعا کرد و فرمود، اللهم نورله، فسطع نور بین عینیه فقال اخاف ان یکون مثله. (ای عقوبه و نکالاً او عبرهً) فتحول الی طرف سوطه فکان یضی ٔ فی اللیله المظلمه. و نسب او را برخی طفیل بن عمرو بن طریف بن العاص گفته اند. رجوع به امتاع الاسماع جزو 1 ص 28 شود. و در استیعاب ج 1 ص 173نام او عبدالله بن الطفیل الازدی ثم الدوسی آمده است
لقب طفیل بن عمرودوسی صحابیست. آنگاه که رسول اکرم وی را بدعوت بنودوس بمسلمانی میفرستاد در حق وی دعا کرد و فرمود، اللهم نورله، فسطع نور بین عینیه فقال اخاف ان یکون مثله. (ای عقوبه و نکالاً او عبرهً) فتحول الی طرف سوطه فکان یضی ٔ فی اللیله المظلمه. و نسب او را برخی طفیل بن عمرو بن طریف بن العاص گفته اند. رجوع به امتاع الاسماع جزو 1 ص 28 شود. و در استیعاب ج 1 ص 173نام او عبدالله بن الطفیل الازدی ثم الدوسی آمده است
مرکّب از: ذوصاحب و مالک و نون به معنی ماهی، اسم سیف لهم قیل کان لمالک بن قیس اخی قیس بن زهیر لکونه علی مثال سمکه فقتله حمل بن بدر و اخذ منه سیفه ذاالنون فلما کان یوم الهباءه قتل الحرث بن زهیر حمل بن بدر و اخذ منه ذاالنون و فیه یقول الحرث: و یخبرهم مکان النون منی و ما اعطیته عرق الخلال. (تاج العروس)، و در المرصع ابن الاثیر آمده است نام شمشیر مالک بن زهیر است که حمد بن بدر پس از کشتن مالک آن شمشیر بغنیمت برد. (ازالمرصع خطی ابن الاثیر)، و بیرونی در کتاب الجماهر گوید: و کان لعمرو بن معدیکرب سیف یلقب بذی النون اذکان فی وسطه تمثال سمکه و هو یقول فیه: و ذوالنون الصفی صفی عمرو و تحتی الورد مقتعده (کذا)، و ایضاً: و ذوالنون الصفی صفی عمرو و کل وارد الغمرات نامی
مُرَکَّب اَز: ذوصاحب و مالک و نون به معنی ماهی، اسم سیف لهم قیل کان لمالک بن قیس اخی قیس بن زهیر لکونه علی مثال سمکه فقتله حمل بن بدر و اخذ منه سیفه ذاالنون فلما کان یوم الهباءه قتل الحرث بن زهیر حمل بن بدر و اخذ منه ذاالنون و فیه یقول الحرث: و یخبرهم مکان النون منی و ما اعطیته عرق الخلال. (تاج العروس)، و در المرصع ابن الاثیر آمده است نام شمشیر مالک بن زهیر است که حمد بن بدر پس از کشتن مالک آن شمشیر بغنیمت برد. (ازالمرصع خطی ابن الاثیر)، و بیرونی در کتاب الجماهر گوید: و کان لعمرو بن معدیکرب سیف یلقب بذی النون اذکان فی وسطه تمثال سمکه و هو یقول فیه: و ذوالنون الصفی صفی عمرو و تحتی الورد مقتعده (کذا)، و ایضاً: و ذوالنون الصفی صفی عمرو و کل وارد الغمرات نامی
نامی. نموکننده. بالنده، جنبانندۀ کودک به روی دستها و یا زانوها. (ناظم الاطباء) ، آنکه قدرت درست راه رفتن ندارد و بر زمین میخزد (؟) : رود خاک درش عالم برومال گوالنده پهن رفته چو اطفال. میرنظمی ؟ (از فرهنگ شعوری ج 2 ص 327)
نامی. نموکننده. بالنده، جنبانندۀ کودک به روی دستها و یا زانوها. (ناظم الاطباء) ، آنکه قدرت درست راه رفتن ندارد و بر زمین میخزد (؟) : رود خاک درش عالم برومال گوالنده پهن رفته چو اطفال. میرنظمی ؟ (از فرهنگ شعوری ج 2 ص 327)
حرقوص بن زهیر یکی از رؤسای خوارج که در حرب نهروان بدست امیرالمؤمنین علی علیه السلام کشته شد. و رسول اکرم از پیش خبر وی داده بود: ’و آیه ذلک ان ّفیهم رجلاً اسوداً احدی عضدیه مثل ثدی المراءه او مثل البضعه تدردر’ و او را ذوالیدیه نیز گفته اند و وجه تلقیب آنکه او بجای یک دست پاره ای گوشت داشت. و بعضی گفته اند وی حبشی و نام او نافع بوده است، لقب عمرو بن ودّ یا عمر بن عبدودّبن ابی قیس، سواردلیر قریش که به غزوۀ خندق به دست امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام کشته شد و گویند که به روز خندق یکصد و چهل ساله بود. و رجوع به صاحب الثدیه و شرح نهج البلاغۀ ابن ابی الحدید ج 1 صص 202- 205 شود
حرقوص بن زهیر یکی از رؤسای خوارج که در حرب نهروان بدست امیرالمؤمنین علی علیه السلام کشته شد. و رسول اکرم از پیش خبر وی داده بود: ’و آیه ذلک ان ّفیهم رجلاً اسوداً احدی عضدیه مثل ثدی المراءه او مثل البضعه تدردر’ و او را ذوالیدیه نیز گفته اند و وجه تلقیب آنکه او بجای یک دست پاره ای گوشت داشت. و بعضی گفته اند وی حبشی و نام او نافع بوده است، لقب عمرو بن ودّ یا عمر بن عبدُودّبن ابی قیس، سواردلیر قریش که به غزوۀ خندق به دست امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام کشته شد و گویند که به روز خندق یکصد و چهل ساله بود. و رجوع به صاحب الثدیه و شرح نهج البلاغۀ ابن ابی الحدید ج 1 صص 202- 205 شود
قریه ای است بوادی القری، موضعی است به ارض جهینه بدانسوی سیف البحر میان مکه و مدینه. خرج الیه ابوبصیر الثقفی فی نفر کانوا قدموا من مکه مسلمین. (از المرصع)
قریه ای است بوادی القری، موضعی است به ارض جهینه بدانسوی سیف البحر میان مکه و مدینه. خرج الیه ابوبصیر الثقفی فی نفر کانوا قدموا من مکه مسلمین. (از المرصع)
خر. (منتهی الارب). و در تاج العروس ذیل کلمه نجمه آمده است: و النجمه بالفتح و یحرک... نبت معروف فی البادیه، قال ابوعبید: السرادیح اماکن لینه تنبت النجمه و النصی قال والنجمه شجره تنبت ممتده علی وجه الارض اوالمحرکه غیرالساکنه و انما هما نبتان فالنجمه شجیره خضراء کأنها اول بذر الحب حین یخرج صفارا و بالتحریک شی ٔ ینبت فی اصول النخله... و قال ابوعمرو الشیبانی: الثیل یقال له النجم والواحده نجمه و قال ابوحنیفه الثیل والنجمه و العکرش کله شی واحد و انما قال الشاعر ذلک لأن ّ الحمار اذا اراد ان یقلع النجمه من الارض و کدمها ارتدت خصیتاه الی مؤخره و قال الازهری النجمه لها قضبه تفترش الارض افتراشا و شاهد النجم قول زهیر: مکلل باصول النجم تنسجه ریح خریق لضاحی مائه حبک. و من المجاز ذوالنجمه لقب الحمار لانه یحبها کما فی الاساس
خر. (منتهی الارب). و در تاج العروس ذیل کلمه نجمه آمده است: و النجمه بالفتح و یحرک... نبت معروف فی البادیه، قال ابوعبید: السرادیح اماکن لینه تنبت النجمه و النصی قال والنجمه شجره تنبت ممتده علی وجه الارض اوالمحرکه غیرالساکنه و انما هما نبتان فالنجمه شجیره خضراء کأَنها اول بذر الحب حین یخرج صفارا و بالتحریک شی ٔ ینبت فی اصول النخله... و قال ابوعمرو الشیبانی: الثیل یقال له النجم والواحده نجمه و قال ابوحنیفه الثیل والنجمه و العکرش کله شی واحد و انما قال الشاعر ذلک لأَن َّ الحمار اذا اراد ان یقلع النجمه من الارض و کدمها ارتدت خصیتاه الی مؤخره و قال الازهری النجمه لها قضبه تفترش الارض افتراشا و شاهد النجم قول زهیر: مکلل باصول النجم تنسجه ریح خریق لضاحی مائه حبک. و من المجاز ذوالنجمه لقب الحمار لانه یحبها کما فی الاساس