لقب عبدالله بن انیس صحابیست. و از آنرو وی را ذوالمخصره ای لقب کردند که رسول اکرم صلوات الله علیه او را مخصرای عطا کرد و فرمود بدین نشان مرا در بهشت یابی. و مخصره عصائی کوتاه شد. یکی از اصطلاحات پرکاربرد در منابع اسلامی، واژه صحابی است. این عنوان به یارانی اطلاق می شود که پیامبر را دیده اند، اسلام آورده اند و مؤمن از دنیا رفته اند. صحابه در شکل گیری اولیه اسلام، پایه ریزی اخلاق اسلامی و تثبیت حکومت اسلامی بسیار مؤثر بودند.
لقب عبدالله بن اُنَیس صحابیست. و از آنرو وی را ذوالمخصره ای لقب کردند که رسول اکرم صلوات الله علیه او را مخصرای عطا کرد و فرمود بدین نشان مرا در بهشت یابی. و مخصره عصائی کوتاه شد. یکی از اصطلاحات پرکاربرد در منابع اسلامی، واژه صحابی است. این عنوان به یارانی اطلاق می شود که پیامبر را دیده اند، اسلام آورده اند و مؤمن از دنیا رفته اند. صحابه در شکل گیری اولیه اسلام، پایه ریزی اخلاق اسلامی و تثبیت حکومت اسلامی بسیار مؤثر بودند.
لقب ابرهه بن تبعبن رائس. یکی از ملوک یمن. گویند از آنرو بدو ذوالمنار گفتند که او نخستین کس بود که برای راهنمائی کاروانیان در راهها نصب منارها کرد. و در مجمل التواریخ و القصص آمده است که، ملک ابرهه ذوالمنار، مائه و ثمانون سنه. پسر رایش بود و ابراهیم نام بود واصل (کذا) بسیاری بگشت گرد عالم، و هر جایگاه که رسید، میلها فرمود کردن براه اندر، تا آثار سفر او بدانند و بازگشتن در بیابانها آسان تر بود، و به شب اندر، آتش کردندی بر میلها تا لشکر بدان هنجار راه کردندی و از این سبب او را ذوالمنار لقب کردند، و اندر معانی شعر گفتند مطلعش این است: و لقد بلغت من البلاد مبالغا یا ذوالمنار فما یرام لحاقکا. وروایت است که بزمین نشناسان بگذشت و فرزندان وبار، آنک گفته ایم و در سیرالملوک گوید که دهان و چشم ایشان بر سینه بود، از سخط ایزد تعالی، نعوذ به، پس ابرهه پسرش را ذوالاذعار، بحرب ایشان فرستاد و او را فریقیس گویند، تا ایشان را بعضی هلاک کرد، و نتوانستند غلبه کردن، که مورچگان بودند هر یکی چند شتری بختی و اسب و مرد را میربودند، و این به وقت روزگار کیکاوس بود و آنکه بنی اسرائیل از اشموئیل پادشاه خواستند و خدای تعالی طالوت را بفرستاد. (مجمل التواریخ و القصص ص 155). و نیز رجوع به همین کتاب ص 15 و 158 شود. و در منتهی الارب آمده است: لقب به لأنّه اول من ضرب المنار علی طریقه فی مغازیه لیهتدی بها اذا رجع
لقب ابرهه بن تبعبن رائس. یکی از ملوک یمن. گویند از آنرو بدو ذوالمنار گفتند که او نخستین کس بود که برای راهنمائی کاروانیان در راهها نصب منارها کرد. و در مجمل التواریخ و القصص آمده است که، ملک ابرهه ذوالمنار، مائه و ثمانون سنه. پسر رایش بود و ابراهیم نام بود واصل (کذا) بسیاری بگشت گرد عالم، و هر جایگاه که رسید، میلها فرمود کردن براه اندر، تا آثار سفر او بدانند و بازگشتن در بیابانها آسان تر بود، و به شب اندر، آتش کردندی بر میلها تا لشکر بدان هنجار راه کردندی و از این سبب او را ذوالمنار لقب کردند، و اندر معانی شعر گفتند مطلعش این است: و لقد بلغت من البلاد مبالغا یا ذوالمنار فما یرام لحاقکا. وروایت است که بزمین نشناسان بگذشت و فرزندان وبار، آنک گفته ایم و در سیرالملوک گوید که دهان و چشم ایشان بر سینه بود، از سخط ایزد تعالی، نعوذ به، پس ابرهه پسرش را ذوالاذعار، بحرب ایشان فرستاد و او را فریقیس گویند، تا ایشان را بعضی هلاک کرد، و نتوانستند غلبه کردن، که مورچگان بودند هر یکی چند شتری بختی و اسب و مرد را میربودند، و این به وقت روزگار کیکاوس بود و آنکه بنی اسرائیل از اشموئیل پادشاه خواستند و خدای تعالی طالوت را بفرستاد. (مجمل التواریخ و القصص ص 155). و نیز رجوع به همین کتاب ص 15 و 158 شود. و در منتهی الارب آمده است: لقب به لأنّه اول من ضرب المنار علی طریقه فی مغازیه لیهتدی بها اذا رجع