جدول جو
جدول جو

معنی ذوالعمامه - جستجوی لغت در جدول جو

ذوالعمامه
(ذُلْ عِ مَ)
لقب سعید بن العاص بن امیّه، قرشی مکنی به ابواحیحه. و او جمالی بکمال و حرمت مقامی تمام داشت وهر جا که وی بود باحترام او هیچکس از قریش عمامه برسر نمی نهاد. و اجمل من ذوالعمامه، از امثال مبتذلۀعرب است و مراد همین ابواحیحه می باشد. شاعر گوید:
فتاه ابوها ذوالعمامه منهم
و مروان مااکفاؤها بکثیر.
(از المرصع ابن الأثیر).
رجوع به مجمعالأمثال میدانی چ طهران ص 162 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ بُلْ عِ مَ)
بزرگ عمامه. (اساس البلاغۀ زمخشری)
لغت نامه دهخدا
(ذُشْشا مَ)
لقب محمد بن عمر ابوقطیفه بن ولید بن عقبه. (قاله هشام الکلبی نقل از حاشیۀ المرصع خطی)
لقب حسین ابی ذکرویه، رئیس قرامطۀ شام
لغت نامه دهخدا
(ذُشْ شا مَ)
خداوند خجک. صاحب خال. خالدار
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ حُ)
ابن مالک حمیری مردی از قبیلۀ حمیر است
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذوالشامه
تصویر ذوالشامه
صاحب خال خالدار خداوند خجک
فرهنگ لغت هوشیار