جدول جو
جدول جو

معنی ذوالدروع - جستجوی لغت در جدول جو

ذوالدروع
(ذُدْ دُ)
لقب فرعان کندی، از بلحارث بن عمرو
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ذُلْ قُ)
لقب امرء القیس بن حجر بن حارث کندی. شاعر معروف عرب است و وجه این تلقب شعر اوست که گوید:
فبدلت قرحاً دامیا بعد صحه
فیالک من نعمی تبدلن ابؤسا.
نیز گویندآنگاه که بخونخواهی پدر از بنی اسد از هر قبیله و قومی استمداد کرد از جمله بپیش قیصر روم شد و قیصر مسئول وی اجابت کرد و لشکری به وی داد لکن یکی از اعادی او نزد قیصر بتضریب او پرداخت و قیصر را از طغیان و عصیان امرؤالقیس تخویف کرد و او پیراهنی مسموم با رسولی به امروءالقیس فرستاد و وی آن پیراهن در بر کرد و جسد او ازآن ریش گشت و بمرد
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ فَرْ وَ)
گدا. خواهنده. سائل. دریوزه گر
لغت نامه دهخدا
نام مشهورترین قصور یمامه است. گویند آنگاه که کسری به نعمان المنذر فرمان کرد تا حارث بن وعله را دستگیر کند وی بگریخت و بیمامه شد و بدانجا این قصر بساخت
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ مَ وَ)
قریه ای است بوادی القری، موضعی است به ارض جهینه بدانسوی سیف البحر میان مکه و مدینه. خرج الیه ابوبصیر الثقفی فی نفر کانوا قدموا من مکه مسلمین. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ مَ وَ)
لقب سلمه بن کعب از آن روی که بمروه مردی را با تیر بکشته بود. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(ذُسْ سُ)
ابن الاثیر در المرصع گوید: نام مغفر حضرت رسول صلوات الله علیه است
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ جُ)
ابرق ذوالجموع، موضعی است قرب کلاب. عمرو بن لجا گوید:
با برق ذی الجموع غداه تیم
تقودک بالحشاشه و الجدیل.
(از معجم البلدان یاقوت)
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ اَ بَ)
اصطلاحی موسیقی است، ناقص. یعنی کلمه ای که لام الفعل آن از حروف عله باشد
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ فَ)
نام کوهی است باجاء. و یاقوت گوید: هو اطول جبل باجاء و اوسطه
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ مَ)
جایگاهی است براه مدینه به تبوک و رسول اکرم گاه رفتن به تبوک بدانجا نماز گزارده است. (از المراصع)
لغت نامه دهخدا
(ذُدْ دَ)
نام جایگاهی است در بلاد عذره. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا