جدول جو
جدول جو

معنی ذوالبجادین - جستجوی لغت در جدول جو

ذوالبجادین
(ذُلْ بِ دَ)
لقب عبدالله بن عبد نهم است و از آنرو او را ذوالبجادین گویند که گاه رفتن بخدمت رسول مادر وی بجاد یعنی کسائی را به دو نیم کرد و او نیمی را ازار و نیمی را ردا کرد و وی پیش از رحلت رسول صلوات الله علیه در غزوۀ تبوک به مرد و رسول علیه السلام در قبر او درآمد و راست کرد. از سمعانی. و ابن الأثیر در المرصع گوید: ذوالبجادین عبدالله بن عبدنهم بن عفیف المزنی، وی در غزوۀ تبوک وفات یافت و رسول اکرم صلوات الله علیه او را دفن کرد و فرمود: اللهم انی قد امسیت عنه راضیاً فارض عنه. و در این وقت ابن مسعود گفت کاشکی بجای وی بودمی. و نیز گویند که وی در کودکی از پدر یتیم ماند و در کنف رعایت عم ّ خویش میزیست، و به عم ّ وی بر داشتند که او مسلمانی گرفته است واو هرچه به وی داده بود تا جامۀ تن بازستد و برهنه نزد مادر رفت و بجاد یعنی کسائی درشت را بدو نیم کرد، نیمی را ایزار پای و نیمی را ردا کرده و صباح به مدینه نزد رسول اکرم صلوات الله علیه گریخت و رسول (ع) فرمود انت عبدالله ذوالبجادین فالتزم بابی فلزم بابه، صلی الله علیه و سلم. و در وقعۀ تبوک وفات یافت. رجوع به امتاع الأسماع جزء 1 ص 472 و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ذُلْ بَ نَ)
لقب بدیع الزمان حسین بن ابراهیم نطنزی. معروف به ادیب نطنزی. و کنیت اوابوعبدالله است. او شاعر و ادیبی نیکوسخن است در دو زبان فارسی و عربی و او راست کتاب الخلاص، لغت مترجم عربی بفارسی و دستوراللغه هم در لغت مترجم عربی بفارسی. و وفات او را بسال 499 گفته اند. و صاحب تاج العروس، بجای ذوالبیانین ذواللسانین آورده است. لکن ظاهراًذوالبیانین صحیح است چه در دیباچۀ نسخه ای از دستوراللغه که اینک در تصرف مؤلف است مورخ به (یوم الأثنین رابع و عشرین شعبان سنه اثنین و تسعین و خمس مأئهفی مدینه حلب (7 درجهالکس ذ) حسین بن یوسف بن علی القراداشی الخوارزمی. القراداش بین قم کنت و بین زنکج وبین مذکمینک.) ذوالبیانین آمده است. و عبارت تاج العروس این است: و منها، ای من نطنز، ابوعبدالله الحسین بن ابراهیم، یلقب ذواللسانین لحسن نظمه و نثره بالعربیه و العجمیه. سمع اصحاب ابی الشیخ ابی عبدالله محمد بن جعفر و عنه حفیده ابوالفتح محمد بن علی بن الحسین النطنزیان الأدیبان مات ابوالفتح سنه 497 و له ترجمه واسعه فی ذیل البنداری علی تاریخ الخطیب. و اگر سنۀ وفات ابوالفتح 497 باشد وفات حسین بن ابراهیم در 499 یعنی دو سال پس از مرگ حفید ادیب خود، بعید مینماید و من گمان میکنم صاحب تاج این ترجمه را از سمعانی گرفته و در دو جا به غلط نقل کرده است یکی ذوالبیانین را که ذواللسانین گفته و دیگری در سال وفات ابوالفتح. چه این سال ظاهراً سال وفات خود ادیب نطنزی است. سمعانی در کتاب الانساب گوید: این لفظ لقب ادیب ابی عبدالله حسین بن ابراهیم النطنزی اصبهانی است. به علت فصاحت و بیان او در نظم و نثر به عربی و فارسی. و او را تصانیفی نیکوست در لغت. و از اصحاب شیخ ابی عبدالله محمد بن جعفر سماع دارد و حفید او ابوالفتح بن محمد بن علی النطنزی به مرو مرا از او روایت کرد و همچنین ابوالعباس احمد بن محمدالمؤذن به اصفهان و نیز غیر این دو و به سال چهارصد و نود و اند در اصفهان درگذشت - انتهی
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ مَ)
علی بن موسی بن اسحاق بن الحسین بن اسحاق بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب. علیهم السلام. مکنی به ابی القاسم و ملقب به ذوالمجدین نقیب الطالبیین بمرو. (السید الشریف...) . (معجم الادباء یاقوت ج 5 ص 127) رجوع به علی... شود. و علی بن الحسین الباخرزی راست در مدیح او:
حیالک من تحت ذیل الحبی
شعاع کحاشیه المشرفی
یقول فیها
و سقت الرکائب حتی أنخن
بسبط الانامل سبط النبی
علی بن موسی مواسی العفاه
ابی القاسم السید الموسوی
و منها
نماه الفخار الی جدّه
علی ففاز بجدعلی
ولا یتأشب عیص السری
اذا هو لم یکن ابن السری
ابا قاسم یا قسیم السخاء
اذا جف ضرع الغمام الحبی
و فدت الیک مع الوافدین
و فودالبشاره غب النعی
و زارک منی سمّی کنّی
فراع حقوق السمی الکنی
فهذی القصیده بکراً تصل ّ
علی نحرها حصیات الحلی
جعلت هواک جهازاً لها
فجاء تک مائسه کالهدی
سحرت بها السن السامرین
و لم اترک السحر للسامری
و لما نشرت أفاویقها
طوی الناس دیباجه البحتری
لقب سید المرتضی ابوالقاسم علم الهدی علی بن حسین بن موسی بن محمد بن موسی بن ابراهیم بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب. رجوع به علی ابن... شود
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ بُ دَ)
لقب عامر بن احیمربن بهدله. و وجه تلقیب آنکه منذر بن ماءالسماء به روزی که وفود عرب را بار داده بود، دو برد نزد خود نهاده داشت و به همگی خطاب کرده گفت: آنکه اعزّ عرب است از جهت قبیله و کثرت برخیزد و این دو برد برگیرد و عامر بن احیمر برخاست و آن دو برد برگرفت، لقب ربیعه بن ریاح الهلالی و هو جواد معروف. و ابن الأثیر در المرصع گوید: هو ربیعه بن رتاج بن توالم. و رجوع به عقدالفرید و عیون الاخبار شود
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ جُدْ دَ)
لقب عبدالله بن عمرو بن الحارث، لقب عمرو بن ربیعه فارس الضحیاء، لقب قیس بن مسعود بن قیس بن خالدالشیبانی والد بسطام بن قیس. و رجوع به عقدالفرید جزو 3 ص 279 و البیان والتبیین چ سند و جزء 1 ص 274 شود
لغت نامه دهخدا