جدول جو
جدول جو

معنی ذواثیغ - جستجوی لغت در جدول جو

ذواثیغ
(اُ ثَ)
لقب شاعری همدانی است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مواثیق
تصویر مواثیق
میثاق ها، عهدها، پیمان ها، جمع واژۀ میثاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذوالید
تصویر ذوالید
متصرف، کسی که مالی را در تصرف دارد اعم از آنکه مالک واقعی آن باشد یا نه
فرهنگ فارسی عمید
(اُ ثَ)
ذواثیل بنی جعفر، موضعی است قرب مدینه میان بدر و وادی الصفراء و بدان جا چشمۀ آبی است بنوجعفر را و نخل بسیار دارد و آن را اثیل نیز گویند چنانکه در شعر قتیله بنت النصر آمده است:
یا راکباً ان الاثیل مظنه
من صبح خامسه و انت موفق.
(المرصّع)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
و عن ابن الاعرابی (فعل) هذا (آثراما و آثرذی أثیر) کلاهما علی صیغه اسم الفاعل و کذلک آثراً بلاما و قال عروه بن الورد:
فقالوا ما ترید فقلت ألهو
الی الأصباح آثرذی اثیر.
هکذا انشده الجوهری. قال الصغانی و الروایه و قالت یعنی امرأته أم وهب و اسمها سلمی. یقال لقیته (اول ذی أثیر وأثیره ذی أثیر) نقله الصغانی. (و اثره ذی اثیر بالضم) و ضبطه الصاغانی بالکسر و قیل الاثیر الصبح و ذوأثیر وقته. (و) حکی اللحیانی (اثر ذی اثیرین بالکسر و یحرک) و اثره ما... (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
جمع واژۀ تؤثور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس). رجوع به تؤثور شود
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
جمع واژۀ ذونون، گیاهی است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ یَ)
متصرف. (فقه) آنکه بالفعل شی ٔ متنازع فیه را در دست و حیازت خویش دارد اعم از آنکه مالک واقعی باشد یا نه
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ میثاق. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). عهد و پیمانها و استواریها، و این جمع میثاق است که به معنی عهد و پیمان و استواری باشد. (غیاث) (آنندراج) : مقدمات عهود و سوالف مواثیق را طلیعۀ آن کرده. (کلیله و دمنه). شتر... عهود و مواثیق شیر پیش خاطر آورد. (کلیله و دمنه). میان ایشان برای اتحاد ذات البین و موافقت جانبین و خلوص وداد و قیام به جواب اعدا و اضداد، مواثیق مؤکد گشت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 125). میان ایشان مواثیق و عهود مؤکد رفت و اتحادی صادق ظاهر شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 78). او را مستظهر گردانید به مواثیق و عهود... (ترجمه تاریخ یمینی ص 65). بدین عهود و مواثیق و شروط و پیمان به پسران خود وصیت کنم. (ترجمه تاریخ قم ص 251). و رجوع به میثاق شود، جمع واژۀ موثق. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به موثق شود
لغت نامه دهخدا
(ذَ یِ)
ذوائب. جمع واژۀ ذوابه. گیسوها. مویهای پیش سر. علاقه ها، بلندترین و بهترین چیزها
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذوالید
تصویر ذوالید
چیره دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواثیق
تصویر مواثیق
جمع میثاق، پیمانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوایب
تصویر ذوایب
جمع ذوابه. پیشانیها، روییدنگاههای موی بر پیشانی، گیسوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواثیق
تصویر مواثیق
((مَ))
جمع میثاق، عهدها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذوایب
تصویر ذوایب
((ذَ یِ))
جمع ذؤابه، پیشانی ها، روییدنگاه های موی بر پیشانی، گیسوان
فرهنگ فارسی معین