- ذهر
- سیاه دندانی
معنی ذهر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرخاش، خشم
بر انگیختن، ترسانیدن دلیر
یاد کردن، ثنا و دعا مرد، نره، آلت مردی، آلت تناسل مرد مرد، نره، آلت مردی، آلت تناسل مرد
بوی آمدن، بوی برخاستن
ترس بیم
مور خرد، مورچه، هر جز غبار منتشر در هوا و جز آن
چیزی که نگاهداشته شده برای وقت احتیاج پس انداز پس افکنده ذخیره جمع اذخار. پنهان کردن پنهاناندن، اندوختن پس انداز، اندوخته
نامه، صحیفه، کتاب
نیمروز
هوش، اندیشه، یاده
نرینگی، یاد، یادکرد، یادآوری
خرده، ریزه
نشان
نصیب، قسمت، بهره، حظ
آهار
روزگار دراز، زمانی که نهایت نداشته باشد
خود بزرگ نمایی، گردنکشی
قوه باطنی که مطالب را بیادگار نگاه میدارد
ازیاد بردن فراموشیدن، سویسیدن
زر، طلا
ترساندن خاک
سم و هر ماده که قابل بروز فساد و اختلالات زیاد در بدن حیوان باشد و نیز موجب مرگ آن گردد
آشکار گردیدن
صورت، روی رخسار، سیما، منظر، وجه
یک حصه از چهار حصه روز و چهار حصه شب (بیشتر در هندوستان متداول است) بهر
به خواب نرفتن سرخ، گاو سرخ سهر گاو، گاو بقر: چو بر شاه تازی بگسترد مهر بیاورد فربه یکی ماده سهر. بیدار ماندن به شب، بیداری
آبادی بزرگ که دارای بلدها، اجتماع خانه های بسیار و عمارات بیشمار که مردمان در آنها سکنی میکنند، در صورتی که بزرگتر از قصبه و قریه و ده باشد، آبادی برگ که دارای خیابانها و کوچه ها و خانه ها و دکانها و نفوس بسیار باشد
سنگی که با آن چیزی بسایند
سرخ، گاو، به ویژه گاو سرخ رنگ، برای مثال چو بر شاه تازی بگسترد مهر / بیاورد فربه یکی ما ده سهر (فردوسی - ۸/۷۶)
میخانه، شراب خانه، فاحشه خانه
مفرد واژۀ انهار، جوی، رودخانه، در علم نجوم از صورت های فلکی نیمکرۀ جنوبی
سخن بیهوده و بد گفتن، بیهوده گویی
برای، به سبب، به جهت مثلاً بهر خدا