نام قریه ای است به حران نزدیک رأس عین الثلج و صابئین را در این جا هیکلی بوده است. که درروزی مخصوص بزیارت و طواف آن می شدند و یاقوت گوید: موضعی است نزدیک رقه، و بدانجا مشهدی که زیارتگاه است و در آنجا نذورات آرند و موقوفاتی دارد و چشمۀ نهر بلیخ که در بستانهای رافقه جاری است بدانجا است
نام قریه ای است به حران نزدیک رأس عین الثلج و صابئین را در این جا هیکلی بوده است. که درروزی مخصوص بزیارت و طواف آن می شدند و یاقوت گوید: موضعی است نزدیک رقه، و بدانجا مشهدی که زیارتگاه است و در آنجا نذورات آرند و موقوفاتی دارد و چشمۀ نهر بلیخ که در بستانهای رافقه جاری است بدانجا است
دزی در ذیل ’النعال الکنبانیه’ آرد: صندلهای هندی است مخصوصاً در شهر المنصوره ساخته می شد اما این نام از شهر ’کمبای’، کنبایه گرفته شده است. (از دزی ج 2 ص 491). و رجوع به کنبایه شود
دزی در ذیل ’النعال الکنبانیه’ آرد: صندلهای هندی است مخصوصاً در شهر المنصوره ساخته می شد اما این نام از شهر ’کمبای’، کنبایه گرفته شده است. (از دزی ج 2 ص 491). و رجوع به کنبایه شود
شهری به اسپانیا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ناحیه ای است در اندلس نزدیک قرطبه. (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به دزی ج 2 ص 408 و قاموس الاعلام ترکی و قنبان و کنبانی درهمین لغت نامه شود
شهری به اسپانیا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ناحیه ای است در اندلس نزدیک قرطبه. (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به دزی ج 2 ص 408 و قاموس الاعلام ترکی و قنبان و کنبانی درهمین لغت نامه شود
گروهی از فرقۀ خوارج ثعالبه، و از یاران شیبان بن سلمه می باشند. عقیدۀآنان با جبریه موافق است و قدرت حادثه را نفی کنند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). یکی از فرق ده گانه مذهب مشبهه. (بیان الادیان). هم اصحاب شیبان بن سلمه. قالوا بالجبر و نفی القدر. (از اقرب الموارد) (از تعریفات). رجوع به حروریه و خوارج و شیبان بن سلمه شود
گروهی از فرقۀ خوارج ثعالبه، و از یاران شیبان بن سلمه می باشند. عقیدۀآنان با جبریه موافق است و قدرت حادثه را نفی کنند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). یکی از فِرَق ده گانه مذهب مشبهه. (بیان الادیان). هم اصحاب شیبان بن سلمه. قالوا بالجبر و نفی القدر. (از اقرب الموارد) (از تعریفات). رجوع به حروریه و خوارج و شیبان بن سلمه شود
زهد ترسایان که بازداشتن نفس باشد از حظوظ و لذات چنانکه نکاح نکنند و غذای لذیذ و خوب نخورند بلکه گاه برای رفع شهوت آلت تناسل را می برند. (از غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). ورزیدن راهبی. (السامی فی الاسامی). زاهدی ورزیدن. راهبی ورزیدن. رجوع به رهبانیه شود
زهد ترسایان که بازداشتن نفس باشد از حظوظ و لذات چنانکه نکاح نکنند و غذای لذیذ و خوب نخورند بلکه گاه برای رفع شهوت آلت تناسل را می برند. (از غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). ورزیدن راهبی. (السامی فی الاسامی). زاهدی ورزیدن. راهبی ورزیدن. رجوع به رهبانیه شود
ثوبانی. طایفه ای از مرجئه باشند که به ثوبان بن مرجی انتساب دارند. اینان گویند ایمان عبارت است از اقرار به ایزد تعالی و پیمبران او لیکن چیزهائی که فعل و ترکش از روی تجویز عقل است داخل در ایمان نیست. (سمعانی). فرقه ای از مرجئه و از یاران ثوبان مرجئی هستند. میگویند ایمان عبارت است از شناسائی و اقرار به وجود خدای یگانه و حقانیت رسول او و بکل مالا یجوز فی العقل ان یعقله. و اما ما جاز فی العقل ان یعقله فلیس الاعتقاد به من الایمان. و این گروه بالاجماع قایلند بر این که خدای تعالی اگر در روز واپسین از گنهکاری اغماض کرد و او را بخشود هر یک از گنهکاران را هم که مانند او باشد خواهد بخشود. و همچنین اگر یکی را از آتش دوزخ رهائی عطا فرمود سایرین را هم مانند او از دوزخ رهائی عطا فرماید. این فرقه عقیدۀ ثابتی ندارند بر اینکه مؤمنان بالاخره از دوزخ خارج خواهند شد. ابن غیلان که یکی از پیشوایان این فرقه است بین ارجاء و قدر را جمع کرده است. بدین معنی که افعال بندگان را بخود بندگان نسبت میدهد. و ابن غیلان از کسانی است که به خروج امام قائل میباشند و عقیدۀ او این است که امامی که خروج خواهد کرد حتماً باید از طایفۀ قریش باشد. کذا فی شرح المواقف. و کشاف اصطلاحات الفنون. و رجوع به ابو ثوبان المرجی شود
ثوبانی. طایفه ای از مرجئه باشند که به ثوبان بن مرجی انتساب دارند. اینان گویند ایمان عبارت است از اقرار به ایزد تعالی و پیمبران او لیکن چیزهائی که فعل و ترکش از روی تجویز عقل است داخل در ایمان نیست. (سمعانی). فرقه ای از مرجئه و از یاران ثوبان مرجئی هستند. میگویند ایمان عبارت است از شناسائی و اقرار به وجود خدای یگانه و حقانیت رسول او و بکل مالا یجوز فی العقل ان یعقله. و اما ما جاز فی العقل ان یعقله فلیس الاعتقاد به من الایمان. و این گروه بالاجماع قایلند بر این که خدای تعالی اگر در روز واپسین از گنهکاری اغماض کرد و او را بخشود هر یک از گنهکاران را هم که مانند او باشد خواهد بخشود. و همچنین اگر یکی را از آتش دوزخ رهائی عطا فرمود سایرین را هم مانند او از دوزخ رهائی عطا فرماید. این فرقه عقیدۀ ثابتی ندارند بر اینکه مؤمنان بالاخره از دوزخ خارج خواهند شد. ابن غیلان که یکی از پیشوایان این فرقه است بین اِرجاء و قدر را جمع کرده است. بدین معنی که افعال بندگان را بخود بندگان نسبت میدهد. و ابن غیلان از کسانی است که به خروج امام قائل میباشند و عقیدۀ او این است که امامی که خروج خواهد کرد حتماً باید از طایفۀ قریش باشد. کذا فی شرح المواقف. و کشاف اصطلاحات الفنون. و رجوع به ابو ثوبان المرجی شود
طائفه ای از فلاسفه که منکر وجود حقیقی اشیاء بوده اند و جهان خارج را وهم میپنداشتند و آنرا زادۀ عقول و توهمات و حواس مردم میشمردند. اینان که در قرن سوم هجری در کشور اسلام نفوذ کرده بودند، پیرو افکار شکاکان یونان و مکتب پرون بوده اند. ابن عبدربه داستانی از آمدن یک تن از ایشان به مجلس مأمون آورده گوید: ما همه اشیاء را زادۀ توهم وحسبان دانیم که مردم بقدر عقول خویش تصوری میسازند و در واقع و حقیقت هیچ نیست، پس ثمامه برخاست و سیلی بر روی وی زد که گونۀ او را سیاه نمود. حسبانی فریاد زد یا امیرالمؤمنین (مأمون) در مجلس تو با من چنین کنند ثمامه گفت: مگر من چه کردم ؟ گفت: سیلی بر گونه ام نواختی ! گفت: شاید با عطری روی تو را تدهین کرده باشم و تو چنین پنداشته ای. سپس انشاء کرده گفت: و لعل ّ آدم امنا والاب حوا فی الحساب و لعل ّ ما ابصرت من بیض الطیور هو الغراب و عساک حین قعدت قم ت و حین حئت هوالذهاب و عسی البنفسج زنبق و عسی البهار هو الشذاب و عساک تأکل من خرا ک و انت تحسبه کباب. (عقدالفرید ج 2 صص 239-240)
طائفه ای از فلاسفه که منکر وجود حقیقی اشیاء بوده اند و جهان خارج را وهم میپنداشتند و آنرا زادۀ عقول و توهمات و حواس مردم میشمردند. اینان که در قرن سوم هجری در کشور اسلام نفوذ کرده بودند، پیرو افکار شکاکان یونان و مکتب پرون بوده اند. ابن عبدربه داستانی از آمدن یک تن از ایشان به مجلس مأمون آورده گوید: ما همه اشیاء را زادۀ توهم وحسبان دانیم که مردم بقدر عقول خویش تصوری میسازند و در واقع و حقیقت هیچ نیست، پس ثمامه برخاست و سیلی بر روی وی زد که گونۀ او را سیاه نمود. حسبانی فریاد زد یا امیرالمؤمنین (مأمون) در مجلس تو با من چنین کنند ثمامه گفت: مگر من چه کردم ؟ گفت: سیلی بر گونه ام نواختی ! گفت: شاید با عطری روی تو را تدهین کرده باشم و تو چنین پنداشته ای. سپس انشاء کرده گفت: و لعل ّ آدم امنا والاب حوا فی الحساب و لعل ّ ما ابصرت من بیض الطیور هو الغراب و عساک حین قعدت قمَ َت و حین حئت هوالذهاب و عسی البنفسج زنبق و عسی البهار هو الشذاب و عساک تأکل من خرا ک و انت تحسبه کباب. (عقدالفرید ج 2 صص 239-240)
فرقه ای است از صابئیان و آنان را چهارتن معلمان است: عاذیمون، هرمس، اعیانا، اواذی. گویند که اواذی پیاز و باقلی بر آنان حرام کرده است و گفته بروزی سه بار باید نماز کنند و از جنابت غسل واجب دانند، همچنانکه از مسح میت و گوشت خوک و سگ و از مرغان هر ذات مخلب و کبوتر را پلید شمارند و از شراب و سکر و تدخین منع کنند و تزویج را جز با اجازۀ ولی و حضور شهود باطل گویند و میان دو زن جمع نکنند و طلاق را جز بحکم حاکم روایی ندهند. (یادداشت مؤلف)
فرقه ای است از صابئیان و آنان را چهارتن معلمان است: عاذیمون، هرمس، اعیانا، اواذی. گویند که اواذی پیاز و باقلی بر آنان حرام کرده است و گفته بروزی سه بار باید نماز کنند و از جنابت غسل واجب دانند، همچنانکه از مسح میت و گوشت خوک و سگ و از مرغان هر ذات مخلب و کبوتر را پلید شمارند و از شراب و سکر و تدخین منع کنند و تزویج را جز با اجازۀ ولی و حضور شهود باطل گویند و میان دو زن جمع نکنند و طلاق را جز بحکم حاکم روایی ندهند. (یادداشت مؤلف)
رهبانیت. طریقۀ راهب. گوشه نشینی. (یادداشت مؤلف). و آن عبارت است از برآوردن تخمها جهت دفع شهوت و نخوردن گوشت و پوشیدن پلاس و لباسهای خشن و رو پنهان کردن از مردم و گوشه نشینی و خود را در زنجیر بستن و ترک دنیا و همه لذایذ آن کردن. (از آنندراج) (ناظم الاطباء). طریقۀ رهبان، و در حدیث است: ’لا رهبانیه فی الاسلام’. (از اقرب الموارد). مصدر است. و لا رهبانیه فی الاسلام، هی کالاختصاء و اعتناق السلاسل و لبس المسوح، یعنی بیضه برآوردن و در زنجیر گردن داشتن و پلاس پوشیدن. (از منتهی الارب). زاهدی. (دهار). زاهدی ورزیدن. (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 14) : و جعلنا فی قلوب الذین اتبعوه رأفه و رحمه و رهبانیهً ابتدعوها ماکتبناها علیهم الا ابتغاء رضوان اﷲ. (قرآن 27/57) ،و گردانیدیم در دلهای کسانی که پیروی کردند او را مهربانی و رحمتی و رهبانیتی که اختراع کردند آن را ننوشتیم آن را بر آنها مگر بجهت خواستن خشنودی خدا. (از تفسیر ابوالفتوح ج 9 ص 335). رجوع به سفینهالبحار ج 1 ص 540 و 541 شود، ترسکاری. (دهار) (مهذب الاسماء) ، جهاد در راه خدا: فقال (رسول اﷲ (ص)) له یا عثمان ان اﷲ تبارک و تعالی یکتب علینا الرهبانیه انما رهبانیه امتی الجهاد فی سبیل اﷲ. (از سفینهالبحار ج 1 ص 540). در حدیث است: ’علیکم بالجهاد فانه رهبانیه امتی’. (از اقرب الموارد)
رهبانیت. طریقۀ راهب. گوشه نشینی. (یادداشت مؤلف). و آن عبارت است از برآوردن تخمها جهت دفع شهوت و نخوردن گوشت و پوشیدن پلاس و لباسهای خشن و رو پنهان کردن از مردم و گوشه نشینی و خود را در زنجیر بستن و ترک دنیا و همه لذایذ آن کردن. (از آنندراج) (ناظم الاطباء). طریقۀ رهبان، و در حدیث است: ’لا رهبانیه فی الاسلام’. (از اقرب الموارد). مصدر است. و لا رهبانیه فی الاسلام، هی کالاختصاء و اعتناق السلاسل و لبس المسوح، یعنی بیضه برآوردن و در زنجیر گردن داشتن و پلاس پوشیدن. (از منتهی الارب). زاهدی. (دهار). زاهدی ورزیدن. (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 14) : و جعلنا فی قلوب الذین اتبعوه رأفه و رحمه و رهبانیهً ابتدعوها ماکتبناها علیهم الا ابتغاءَ رضوان اﷲ. (قرآن 27/57) ،و گردانیدیم در دلهای کسانی که پیروی کردند او را مهربانی و رحمتی و رهبانیتی که اختراع کردند آن را ننوشتیم آن را بر آنها مگر بجهت خواستن خشنودی خدا. (از تفسیر ابوالفتوح ج 9 ص 335). رجوع به سفینهالبحار ج 1 ص 540 و 541 شود، ترسکاری. (دهار) (مهذب الاسماء) ، جهاد در راه خدا: فقال (رسول اﷲ (ص)) له یا عثمان ان اﷲ تبارک و تعالی یکتب علینا الرهبانیه انما رهبانیه امتی الجهاد فی سبیل اﷲ. (از سفینهالبحار ج 1 ص 540). در حدیث است: ’علیکم بالجهاد فانه رهبانیه امتی’. (از اقرب الموارد)
بیرونی در آثار الباقیه در فصل ’القول علی اعیاد المجوس الاقدمین و صیام الصابئین و اعیادهم’ گوید: هلال تشرین الاول، فی الیوم السادس منه، عید الذهبانه (و فی نسخه، عید الذهانه). و فی السابع مبداء تعظیم العید و..
بیرونی در آثار الباقیه در فصل ’القول علی اعیاد المجوس الاقدمین و صیام الصابئین و اعیادهم’ گوید: هلال تشرین الاول، فی الیوم السادس منه، عید الذهبانه (و فی نسخه، عید الذهانه). و فی السابع مبداء تعظیم العید و..
جمع زبنیه، دیوان دیوها، سرکشان، دوزخبانان، گماشتگان شاه، بد رفتاران سرکشان متمردان، مردم سخت و درشت، سرهنگان سلطانان، بعضی از ملائکه را بدین نام خوانده اند بسبب آنکه دوزخیان را به دوزخ رانند: فرشتگان شکنجه نگاهبانان دوزخ
جمع زبنیه، دیوان دیوها، سرکشان، دوزخبانان، گماشتگان شاه، بد رفتاران سرکشان متمردان، مردم سخت و درشت، سرهنگان سلطانان، بعضی از ملائکه را بدین نام خوانده اند بسبب آنکه دوزخیان را به دوزخ رانند: فرشتگان شکنجه نگاهبانان دوزخ