جدول جو
جدول جو

معنی ذنابیب - جستجوی لغت در جدول جو

ذنابیب
(ذَ)
جمع واژۀ ذنابه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ینابیع
تصویر ینابیع
ینبوع ها، چشمه ها، جوی های پرآب، جمع واژۀ ینبوع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انابیب
تصویر انابیب
انبوب ها، فاصلۀ میان دو بند یا گره نی، جمع واژۀ انبوب
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
جمع واژۀ تنبیت. (از اقرب الموارد). رجوع به تنبیت شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ ناب. (منتهی الارب) (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به ناب شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نشانه های راه که از سنگ برپاکنند.
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
گویند، فوه یجری ثعابیب، یعنی از دهن او لعاب صافی مانند رشته های دراز بر می آید
لغت نامه دهخدا
(تَ)
جمع واژۀ تلبیب. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
جمع واژۀ تنبل و تنبال و تنبول. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تنابله. (اقرب الموارد). رجوع به این کلمات شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
علمهای راه که از سنگ سازند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نام جایی است از نواحی عکبرا. (از الاوراق، اخبار الراضی بالله و المتقی بالله ص 206)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
جمع واژۀ زنبیل. (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به زنبیل شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
جمع واژۀ زنبور. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (دهار). رجوع به زنبور شود
لغت نامه دهخدا
(طَ)
جمع واژۀ طنبور. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
جمع واژۀ عنکب، عنکبه، عنکباه و عکنباه. (از المنجد). رجوع به عنکب، عنکبه، عنکباه و عکنباه شود
لغت نامه دهخدا
(غَ)
جمع واژۀ غربیب. (اقرب الموارد) (ترجمان علامۀ جرجانی تهذیب عادل) : و من الجبال جدد بیض و حمر مختلف الوانها و غرابیب سود. (قرآن 27/35). در ترکیب غرابیب سود (به معنی سیاه تند) سود بدل از غرابیب است نه تأکید، زیرا تأکید الوان مقدم نمی شود. (اقرب الموارد). رجوع به غربیب شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
جمع واژۀ کنبوش: و تتخذ النساء بها من الصوف انواعاً من الکنابیش لاتوجد فی غیرها. (از دزی ج 2 ص 492). کنابش. رجوع به کنابش و کنبوش در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ انبوش. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). رجوع به انبوش شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
رشته مانندی از شهد و لعاب خطمی و مانند آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(ذُ با)
دنب طائر. دم مرغ. دنب خروس. و آن هر مرغی. (مهذب الاسماء) ، دمغزه، سپس روندگان، آب که از بینی شتر فرود آید، هریک از چهار پر است در بال مرغان پس از خوافی. و فی جناح الطائر اربع ذنابی بعد الخوافی. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
جمع واژۀ طنبوب. (دهار)
لغت نامه دهخدا
(ظَ)
جمع واژۀ ظنبوب، قرع ظنابیب الأمر، خوار گردانید آن را و رام کرد. یا آمادۀ جنگ گردید و درآمد در امور شداد
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ انبوب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انبوب شود.
- انابیب الریه، مخرجهای دم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مخارج دم و نفس از شش. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
تصویری از انابیب
تصویر انابیب
جمع انبوب، نیچه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ینابیع
تصویر ینابیع
چشمه های بزرگ آب، چشمه های دانش و حکمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناکیب
تصویر مناکیب
جمع منکوب، سختی رسیدگان: ویرانی یافتگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنابیر
تصویر طنابیر
جمع تنبور، از ریشه پارسی تنبورها
فرهنگ لغت هوشیار
به صیغه جمع رشته انگبین، رشته گلیزانجل (لعاب خطمی)، روان شدن گلیز (لعاب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انابیر
تصویر انابیر
پارسی تازی شده، جمع انبار، انبارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انابیش
تصویر انابیش
جمع انبوش، تره های بر کنده، درختان بر کنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلابیب
تصویر جلابیب
جمع جلباب، پوشه های زنانه رگوگ ها چادرهای زنانه جمع جلباب
فرهنگ لغت هوشیار
جمع زنبور، کلیزان کبتان حشره ایست از راسته نازک بالان که دارای چهار بال نازک است و قطعات دهانیش بیشتر لیسنده است. تغییر شکل این حشره کامل است. زنبوران معمولا به طور اجتماع با تشکیلات منظم میزیند و در سوراخهاو شکافهای بین دیوار یا زمین لانه هایی برای خود تهیه میکنند که فاقد ذخیره غذای است زنبور دارای سوزن زهر آلودی است موسوم به نیش که به کیسه زهری مرتبط است و حشره برای دفاع یا بی حس کردن شکار و احیانا کشتن آن از نیش خود استفاده میکنند. در تداول عامه زنبور به دو نوع ازین حشره اطلاق شود: زنبوهای زرد رنگ که کوچکترند زنبورهای سرخ رنگ که درشت تر میباشند. از لحاظ زندگی و طرز تعذیه هر دو نوع یکسانند ولی از کلمه زنبور بیشتر مراد زنبور زرد رنگ است زنبور زرد زنبور تخمی. یا زنبور خرمایی زنبور سرخ. یا زنبورسرخ گونه ای زنبور که از زنبورهای زرد درشت تر است و طول اندامش تا 3 سانتیمتر میرسد و بیشتر در حفره های پوسیده تنه درختان و شکاف دیوارها لانه دارد. نیش وی از زنبورهای زرد رنگ دردناک تر است زنبور گاوی زنبور خرمایی زنبور طلایی سوسک طلایی. یا زنبور عسل حشره ایست از راسته نازک بالان که دارای نژادهای مختلف است و از روی رنگشان تمییز داده میشود. زنبور عسل ممکن است سیاه قهوه ای زرد طلایی و دو رنگ باشد بعصی نژادهای آن خونسرد و ملایم و برخی بسیار عصبانی و موذیند. حشره ایست اجتماعی در بعض امکنه به تعداد 30 تا 40 هزار در یک جا و به کمک هم زندگی میکنند. در هر اجتماع زنبور عسل یک ماده موسوم به ملکه یا شاهنگ وجود دارد که درازای بدنش در حدود 2 سانتیمتر و مخروطی شکل است و بالهایش به انتها نمیرسد. ملکه غریب 4 یا 5 سال عمر میکند. بقیه ماده زنبورهای یک اجتماع ماده های عقیم و موسوم به عمله میباشد. و طول بدنشان بین 12 تا 14 میلیمتر و انتهای بدنشان بیضی است. در هر اجتماع زنبور عسل بین 500 تا 5000 زنبور نر وجود دارد. بالهای زنبورهای نر از انتهای بدن هم میگذرد و قدشان بین 15 تا 17 میلیمتر است. عمرشان 3 تا 4 ماه است. عمر زنبورهای تابستانی بین 6 تا 8 هته و عمر کارگرهای زمستانی بین 6 تا 8 ماه است ملکه و نرها کار میکنند و حتی بدون کمک کارگران هم تغذیه نمیتوانند بکنند از فواید زنبور عسل تهیه عسل و موم است زنبورانگبین منگ انگبین نحل. یا زنبور گاوی زنبور سرخ، اخگر آتش، پرده ایست از موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنابیب
تصویر طنابیب
جمع طنبوب، استخوان های ساغ استخوان ساق، جمع طنابیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ینابیع
تصویر ینابیع
((یَ بِ))
جمع ینبوع، چشمه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زنابیر
تصویر زنابیر
((زَ))
جمع زنبور
فرهنگ فارسی معین