جدول جو
جدول جو

معنی ذماری - جستجوی لغت در جدول جو

ذماری
(ذِ ری ی)
سمعانی گوید نسبت است به قریه ای به یمن به شانزده فرسنگی صنعاء موسوم به ذمار. و حکی ان ّ الأسود العبسی کان معه شیطانان یقال لأحدهما سحیق و للاخر شقیق، کانا یخبرانه بکل ّ شی ٔ یحدث من امرالنّاس فسار الأسود حتّی اخذ ذمار و کان باذان اذ ذاک مریضاً بصنعاء فجاء الرسول فقال: ’خدایگان باذان ! [اسود] ذمار گرفت’ قال باذان و هو فی [بیاض ’] اسب زین و اشتر پالان و اشتاب بی درنگ’ فکان ذلک آخر کلام تکلم به حتّی مات. فجاء الأسود شیطانه فی اعصار من الریح فاخبره بموت باذان و هو فی قصر ذمار فنادی الاسود فی قومه یا آل عامر و حاسر [حمیر؟] فخذوا من مراد ان ّ سحیقا قد ادارذمار و اباح لکم صنعاء فارکبوا و عجلّوا فسار الأسود و من معه من عبس و بنی عامر و حمیر حتّی نزل بهم
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عماری
تصویر عماری
کجاوه، هودج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سماری
تصویر سماری
کشتی، جهاز، سفینه، کشتی کوچک، برای مثال حاسد چو بیش باشد بهتر رود سعادت / چون باد بیش باشد بهتر رود سماری (منوچهری - ۱۱۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قماری
تصویر قماری
تهیه شده در قمار، برای مثال ز عود قماری یکی تخت کرد / سر تخته ها را به زر سخت کرد (فردوسی - ۲/۹۶)، مربوط به قمار مثلاً طاووس قماری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذماره
تصویر ذماره
دلیری، پس سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذمارت
تصویر ذمارت
دلیری و شجاعت
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ذریه. فرزندان اولاد (انس و جن)، زنان، جمع ذریه، تخمه ها آدمیان و پریان زایک ها
فرهنگ لغت هوشیار
ناوانی ملالت و درد سری که از افراط در نوشیدن انواع مشروب ایجاد شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تماری
تصویر تماری
همگمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماری
تصویر سماری
سفینه و کشتی و جهاز را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عماری
تصویر عماری
تابوت، تخته ای که مرده را بر روی آن گذارند و به گورستان میبرند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قمری، نازوها نازوان منسوب به قمار عود قماری: گرش بورزی بجای هیزم و گندم عود قماری بری و لوء لوء عمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نماری
تصویر نماری
مالیات فوق العاده (ایلخانان) نماری
فرهنگ لغت هوشیار
ریشه های گوشت توضیح: در دکانهای کبابی و چلو کبابی گوشتی را که برای تهیه کباب آماده کرده اند بدوا همه رگ و ریشه های آنرا با کارد جدا کنند. این رگ وریشه ها را دمار گویند. و آنها را بنام دماری بفقیران فروشند و آنان آنها را پخته و سوپ رقیقی تهیه کرده و خورند. یا دمار از کسی (روزگار کسی یا نهاد کسی) بر آوردن (در آوردن) او را بسیار عذاب دادن ویرا سخت شکنجه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماری
تصویر سماری
((سُ))
کشتی، جهاز، سفینه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عماری
تصویر عماری
((عَ))
کجاوه، محمل، هودج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذراری
تصویر ذراری
((ذَ))
جمع ذریه، فرزندان، اولاد، زنان
فرهنگ فارسی معین
((خُ))
ملامت و دردسری که به علت عدم دسترسی فرد معتاد به مواد مخدر بوجود می آید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شماری
تصویر شماری
عده ای، معدودی، یک عده، تعدادی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آماری
تصویر آماری
Statistical
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آماری
تصویر آماری
statistique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از آماری
تصویر آماری
סטטיסטי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از آماری
تصویر آماری
सांख्यिकीय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از آماری
تصویر آماری
statistik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از آماری
تصویر آماری
สถิติ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از آماری
تصویر آماری
statistisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آماری
تصویر آماری
estatístico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آماری
تصویر آماری
estadístico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آماری
تصویر آماری
statistico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آماری
تصویر آماری
统计的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آماری
تصویر آماری
statystyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آماری
تصویر آماری
статистичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آماری
تصویر آماری
statistisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آماری
تصویر آماری
статистический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آماری
تصویر آماری
統計的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی