جدول جو
جدول جو

معنی ذفوط - جستجوی لغت در جدول جو

ذفوط
(ذَ)
سست. ناتوان
لغت نامه دهخدا
ذفوط
سست ناتوان
تصویری از ذفوط
تصویر ذفوط
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عُ)
کرمکی است سپیدنازک که بدان انگشتان دختران ملیح را تشبیه کنند. (از اقرب الموارد) (از قطرالمحیط) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ذَعْ وَ)
شاید معرب از دمۀ فارسی، سخت شدن گرما. سخت شدن گرما بر مرد
لغت نامه دهخدا
اسم مملکتی است که پسر حام در آنجا روزگار به سر برد، (قاموس کتاب مقدس)، نیز منظور قومی است که از نسل فوط پیدا شدند، (از حاشیۀ ص 444 ایران باستان پیرنیا)
لغت نامه دهخدا
پسر سوم حام، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(فُ وَ)
جمع واژۀ فوطه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به فوطه و فوته شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ذفط طائر، برجستن آن بر ماده و همچنین است ذفط تیس، ذفط ذباب، فضله افکندن مگس. و گفته اند که صواب در هر دو معنی با قاف است
لغت نامه دهخدا
(تَ قَ طُ)
خبه کردن کسی را چنانکه بر آورد زبان خود را. خفه کردن کسی را بدانگونه که زبان او برآید
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذوط
تصویر ذوط
ناهنجاری آرواره، مردم پست به گونه رمن (به صیغه جمع)
فرهنگ لغت هوشیار