جدول جو
جدول جو

معنی ذغالدان - جستجوی لغت در جدول جو

ذغالدان
(ذُ)
ظرفی غالباً از تنکه آهن که بدان از انبار ذغال برای منقل و اجاق و بخاری آرند، انبار ذغال، جائی کوچک و تنگ
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زغال دان
تصویر زغال دان
انبار زغال، جای ریختن زغال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آشغالدان
تصویر آشغالدان
جای ریختن آشغال، ظرفی که در آن آشغال بریزند
فرهنگ فارسی عمید
(ذُ)
ذغالدان
لغت نامه دهخدا
(زُ)
جایی که زغال در آن نگاهدارند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، ظرفی که در آن زغال سنگ بخاری نهند. (یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
جای آشغال، ظرف آشغال
لغت نامه دهخدا
آغاج دلن، دارتمک، داربر، سودانیات، شقراق، ستوچه، (زمخشری)، دارکوب
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ)
نام موضعی است، نام کوهی به دیار بنی کلاب در برابر ملیحه و بدانجا آبی است، نام موضعی در مصادر وادی المیاه، بنی نفیل بن عمرو بن کلاب را، جایگاهی به اطراف رقق. بنی عمرو بن کلاب را، کوهی از اقبال هضب النخل بدان سوی جایگاه مذکور، و بعضی گفته اند ذوالبان از دیار بنی البکاء است. و ابوزیاد گفته است ذوالبان هضبه ای است که بدانجا بان روید
لغت نامه دهخدا
در حال آغالیدن
لغت نامه دهخدا
(ذُ)
زکالاباب. مرکب. سیاهی. مداد. نقس. حبر. دوده. دودۀ مرکّب
لغت نامه دهخدا
(لِ)
صیغۀ تثنیه در حالت رفعی. پدر و مادر. (مهذب الاسماء) (ترجمان علامۀ جرجانی ص 102). اب و ام. (المنجد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آشغالدان
تصویر آشغالدان
جای آشغال ظرف آشخال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذالان
تصویر ذالان
گرگ، شغال
فرهنگ لغت هوشیار
خاکروبه دان، زباله دان، مزبله، مزبله دان
فرهنگ واژه مترادف متضاد