جدول جو
جدول جو

معنی ذعوط - جستجوی لغت در جدول جو

ذعوط
(ذَعْ وَ)
شاید معرب از دمۀ فارسی، سخت شدن گرما. سخت شدن گرما بر مرد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سعوط
تصویر سعوط
دارویی عطسه آور که در بینی بریزند
فرهنگ فارسی عمید
(ذَ)
متذعر. ترسنده، زن ترسنده از ریبه و تهمت. زن ترسان از بدنامی. زنی ترسنده. (مهذب الاسماء). زن ترسنده از بهتان و سخن بد، ناقۀ ذعور، ماده شتری که چون دست بر پستان وی نهند خویشتن را درکشد
لغت نامه دهخدا
(تَ وُ)
سبک گلو بریدن کسی را یا عام ّ است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خَ طَ)
دراز گردیدن گردن و عنق. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، باردار نگشتن زن و ناقه، مدت سالها، بی آنکه نازا باشد. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). عیط. عیاط. رجوع به عیط و عیاط شود، بار گرفتن ناقه سال نخست. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ عائط، (اقرب الموارد) (منتهی الارب)، رجوع به عائط شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
داروی به بینی ریختنی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ذُ)
موضعی است
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
سست. ناتوان
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دارو به بینی ریختنی. (منتهی الارب) (آنندراج). دارویی را گویند که اندر بینی چکانند. (ذخیره خوارزمشاهی). ج، سعوطات. دارو که در بینی افکنند. (مهذب الاسماء). آنچه در بینی کنند و مایع باشد باین اسم نامند و از اختراعات جالینوس است و عودالعطاس نیز به این اسم نامند. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به ضریر انطاکی ص 193 شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
درازگردن شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سالها باردار نگردیدن شتر ماده بی آنکه نازاینده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ قَ طُ)
خبه کردن کسی را چنانکه بر آورد زبان خود را. خفه کردن کسی را بدانگونه که زبان او برآید
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذفوط
تصویر ذفوط
سست ناتوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوط
تصویر ذوط
ناهنجاری آرواره، مردم پست به گونه رمن (به صیغه جمع)
فرهنگ لغت هوشیار
چکاندن در بینی، داروی بینی، شامک چکان (شامک قطره)، گرده بو (انفیه) عطسه آور (دارو) معطس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذعور
تصویر ذعور
ترسنده زن ترسنده از چفته (اتهام)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذعیط
تصویر ذعیط
کشته به نیرنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعوط
تصویر سعوط
((سَ))
عطسه آور (دارو)، معطس
فرهنگ فارسی معین