جدول جو
جدول جو

معنی ذعلفه - جستجوی لغت در جدول جو

ذعلفه
(تَ قَبْ بُ)
سرگشته کردن. هلاک کردن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آنچه از خوراک و لوازم دیگر که در قدیم پادشاهان برای پذیرایی سفرا و ملازمان و دواب آنان می دادند
فرهنگ فارسی عمید
(ذِ لِ بَ)
شتر مادۀ شتاب رو. مایۀتیزرو. ناقۀ سبک رو. ذعلب. شترمرغ. نعامه، حاجت اندک، کنارۀ جامه یا آنچه از جامه پاره شده و آویخته باشد
لغت نامه دهخدا
(مُ عَلْ لَ فَ)
شاه معلفه، گوسپند فربه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عُلْ لَ فَ)
یک دانه از میوۀ علّف که میوۀ طلح است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ فَ / فِ)
آنچه پادشاهان برای پذیرائی سفرا و لوازم نگاه داشت ایشان و ملازمان و اتباع و دواب ایشان به مصرف رسانند. (حاشیۀ چهارمقالۀ عروضی ص 19 از ذیل قوامیس عرب از دزی) : خوارزمشاه خواجه حسین میکال را بجای نیک فرودآورد و علفۀ شگرف فرمود. (چهارمقاله ص 119)
لغت نامه دهخدا
چرامین خورش ستور، چراباژ گونه ای باژ در زمان تیموریان و صفویان آنچه که ستور آن را بخورد گیاه (سبز)، آنچه پادشاهان برای پذیرایی سفر او لوازم نگاه داشت ایشان و ملازمان و اتباع و دواب ایشان به مصرف رسانند، مالیاتی که برای تهیه خوراک عمال حکومت وصول می شد (تیموریان و صفویان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علفه
تصویر علفه
((عَ لَ فَ یا فِ))
آن چه که ستور آن را بخورد، گیاه، آن چه پادشاهان برای پذیرایی سفرا و لوازم نگاه داشت ایشان و ملازمان و اتباع و دواب ایشان به مصرف رسانند، مالیاتی که برای تهیه خوراک عمال حکومت وصول می شد (تیموریان و صفوی
فرهنگ فارسی معین