جدول جو
جدول جو

معنی ذعر - جستجوی لغت در جدول جو

ذعر
(ذُ عَ)
امر مخوف. چیزی که از آن ترسیده شود
لغت نامه دهخدا
ذعر
(تَ مُ)
ترسانیدن. (تاج المصادر بیهقی). تخویف. تهدید. بیم دادن
لغت نامه دهخدا
ذعر
(ذَ عَ)
سرگشتگی. تحیّر
لغت نامه دهخدا
ذعر
(ذُ)
ترس. خوف. بیم. خشیت. رعب. رهب. فزع. فرق. هراس. دهشت. وحشت: سبب ذعری که در صمیم دل او متمکن گشته و خیالی که بحواشی خاطر او متطرق شده. (ترجمه تاریخ یمینی نسخۀ خطی مؤلف ص 155)
لغت نامه دهخدا
ذعر
ترس بیم
تصویری از ذعر
تصویر ذعر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سعر
تصویر سعر
نرخ هر چیز که فروخته شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شعر
تصویر شعر
موی انسان یا حیوان، مو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قعر
تصویر قعر
ته، تک، گودی و ته چیزی
فرهنگ فارسی عمید
(ذُ رَ)
حلقۀ دبر. ذعراء
لغت نامه دهخدا
(اِ لِ)
ترسیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(مُ عِ)
ترساننده. (آنندراج). خوف دهنده. (از متن اللغه). نعت فاعلی است از اذعار. رجوع به اذعار شود
لغت نامه دهخدا
(ذُ عَ رَ)
مرغکی است که بر درخت آشیانه دارد و پیوسته دم خودمی جنباند. صاحب اقرب الموارد گوید و این آن مرغ است که عامّه در بلاد ما بدان ام ّ صفیده نام دهند
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذبر
تصویر ذبر
نامه، صحیفه، کتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صعر
تصویر صعر
کج گشتگی در رخسار و گردن از بیماری ها، خود فروشی خود بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعر
تصویر شعر
سخن منظوم که دارای وزن و قافیه باشد موی انسان یا حیوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعر
تصویر سعر
نرخ هر چیز که فروخته شود
فرهنگ لغت هوشیار
کم شدن پر پرنده، تنک مویی، تنک موی، کم گیاهی، بدخویی کم موی تک موی، کم گیاه تنک گیاه دژمک از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذور
تصویر ذور
ترساندن خاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذهر
تصویر ذهر
سیاه دندانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذاعر
تصویر ذاعر
ترسنده، پلید ناپاک
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی که نگاهداشته شده برای وقت احتیاج پس انداز پس افکنده ذخیره جمع اذخار. پنهان کردن پنهاناندن، اندوختن پس انداز، اندوخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذرع
تصویر ذرع
خلق، سیرت، خو، توانائی، طاقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذعف
تصویر ذعف
زهر خوراندن، زهر زود کش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذعل
تصویر ذعل
خستوییدن (اعتراف کردن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذعن
تصویر ذعن
گردن نهادن فرمانبرداری رام گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذعور
تصویر ذعور
ترسنده زن ترسنده از چفته (اتهام)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذفر
تصویر ذفر
بوی آمدن، بوی برخاستن
فرهنگ لغت هوشیار
یاد کردن، ثنا و دعا مرد، نره، آلت مردی، آلت تناسل مرد مرد، نره، آلت مردی، آلت تناسل مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذمر
تصویر ذمر
بر انگیختن، ترسانیدن دلیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بعر
تصویر بعر
پشگل انداختن شتر وگوسفند، بشک افکندن، بشک او کندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذعره
تصویر ذعره
دم جنبانک از پرندگان، آکناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذعق
تصویر ذعق
بانگ زدن تر ساندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعر
تصویر شعر
چامه، سروده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عذر
تصویر عذر
بهانه، دست آویز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ذکر
تصویر ذکر
نرینگی، یاد، یادکرد، یادآوری
فرهنگ واژه فارسی سره