جدول جو
جدول جو

معنی ذریبا - جستجوی لغت در جدول جو

ذریبا
(ذَ رَیْیَ)
بتقدیم مثناه بر موحده. قاله فی الشرح. (منتهی الارب). عیب، داهیه. سختی. بلا
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فریبا
تصویر فریبا
(دخترانه)
زیبا و فریبنده، بسیار زیبا، دلپسند و خوشایند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فریبا
تصویر فریبا
فریبنده، فریب دهنده، کنایه از زیبا، فریفته، فریب خورده، برای مثال هم حور بهشت ناشکیبا از توست / هم جادو و هم پری فریبا از توست (مجد همگر - لغتنامه - فریبا)
فرهنگ فارسی عمید
امیر اریبا، نایب امیر شیخ حسن ایلکانی در روم (آسیای صغیر). رجوع بذیل جامعالتواریخ حافظ ابرو ص 152، 159، 165، 169 شود، شادمانی. (منتهی الارب). نشاط: مقدم مواکب سلطانی را بهزّتی و اریحیتی که آثار آن بر جبین احوال او مشاهده می توانست نمود، استقبال کرد. (جهانگشای جوینی) ، خوشدلی که بدهش و احسان کردن حاصل شود. (منتهی الارب). شادی که در بخشایش و جود رو دهد. (آنندراج) ، عطا
لغت نامه دهخدا
(ذَ رَ بَیْ یا)
عیب. آهو، سختی و بلا. سختی. (مهذب الاسماء). ذریبّا
لغت نامه دهخدا
(ذِرْ یَ)
زهر اصفر. گل زرد. (و کلمه معرب مینماید). رجوع به زریاب شود
لغت نامه دهخدا
از پهلوی، دیپاک، دیبا، دیباج
لغت نامه دهخدا
تصویری از فریبا
تصویر فریبا
فریفته، فریبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قریبا
تصویر قریبا
به زود درنزدیکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریبا
تصویر فریبا
((فِ یا فَ))
فریبنده، فریب دهنده، زیبا، فریب خورده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فریبا
تصویر فریبا
حیله گر، مکار
فرهنگ واژه فارسی سره
افسونگر، افسونکار، طناز، فتان، فریبنده، فریفته، خوشگل، زیبا، وجیه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بزودی، عن قریب
فرهنگ واژه مترادف متضاد