جدول جو
جدول جو

معنی ذرونیذس - جستجوی لغت در جدول جو

ذرونیذس
قفطی در ترجمه افلاطون گوید: سولون را برادری است بنام ذرونیذس که افلاطون در شعر خود بسیار ذکر او آرد ذرونیذس را پسری بود بنام اقریطس که باز افلاطون در کتاب طیماؤس ازاو نام برده است. و ظاهراً این کلمه ذروبیدس با باءموحدۀ تحتانیه است نه نون. رجوع به ذروبیدس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ذِ)
قفطی گوید و کان لسولون اخ ٌ یقال له ذرونیدس، یذکره افلاطون فی کتاب طیماؤس... و ظاهراً ذرونیدوس غلط و ذروبیدس صحیح باشد
لغت نامه دهخدا
ابن القفطی گوید عالمی ریاضی از مردم روم و مشهور است و او را در علم فلک و احکام نجومیه ید طولی و تصانیفی است که نزد اهل این دانش شهرت دارد. و از جملۀ تصانیف او کتاب الخمسه است که محتوی چند کتاب است، کتاب اول در موالید و کتاب دویم در تواریخ و ادوار و کتاب سیم در هیلاج و کدخداه و کتاب چهارم در تحویل سالهای موالید و کتاب پنجم در ابتداء اعمال و کتاب ششم (کذا) و کتاب هفتم در مسائل و موالید و هم او راست کتاب شانزدهم در تحویل سالهای موالید، و این کتب را عمر بن فرخان طبری تفسیر کرده است
لغت نامه دهخدا
بیونانی نوعی از مرو است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه) ، خشم گرفتن بر، کینه گرفتن در دل. کینه ور شدن، ریختن، چنانکه ابرباران را، راندن باد ابر را، آمیزش و الفت گرفتن و خو کردن ستور با هم و علف خوردن با هم در یک جا: ارت الدابه الی الدابه، شهد نهادن زنبور عسل. انگبین کردن. عسل کردن زنبور عسل. انگبین کردن منج. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، سوختن بن دیگ و چسبیدن طعام بر آن. ته گرفتن دیگ. در بن دیگ گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). در بن گرفتن، بجوش آمدن دیگ
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نام جزیره ای است که وامق مطلوب عذرا در آن جزیره بود. (برهان) (آنندراج). در لغت نامۀ اسدی کروتیس آمده است. رجوع به کروتیس شود
لغت نامه دهخدا