قفطی در ترجمه افلاطون گوید: سولون را برادری است بنام ذرونیذس که افلاطون در شعر خود بسیار ذکر او آرد ذرونیذس را پسری بود بنام اقریطس که باز افلاطون در کتاب طیماؤس ازاو نام برده است. و ظاهراً این کلمه ذروبیدس با باءموحدۀ تحتانیه است نه نون. رجوع به ذروبیدس شود
قفطی در ترجمه افلاطون گوید: سولون را برادری است بنام ذرونیذس که افلاطون در شعر خود بسیار ذکر او آرد ذرونیذس را پسری بود بنام اقریطس که باز افلاطون در کتاب طیماؤس ازاو نام برده است. و ظاهراً این کلمه ذروبیدس با باءموحدۀ تحتانیه است نه نون. رجوع به ذروبیدس شود
ابن القفطی گوید عالمی ریاضی از مردم روم و مشهور است و او را در علم فلک و احکام نجومیه ید طولی و تصانیفی است که نزد اهل این دانش شهرت دارد. و از جملۀ تصانیف او کتاب الخمسه است که محتوی چند کتاب است، کتاب اول در موالید و کتاب دویم در تواریخ و ادوار و کتاب سیم در هیلاج و کدخداه و کتاب چهارم در تحویل سالهای موالید و کتاب پنجم در ابتداء اعمال و کتاب ششم (کذا) و کتاب هفتم در مسائل و موالید و هم او راست کتاب شانزدهم در تحویل سالهای موالید، و این کتب را عمر بن فرخان طبری تفسیر کرده است
ابن القفطی گوید عالمی ریاضی از مردم روم و مشهور است و او را در علم فلک و احکام نجومیه ید طولی و تصانیفی است که نزد اهل این دانش شهرت دارد. و از جملۀ تصانیف او کتاب الخمسه است که محتوی چند کتاب است، کتاب اول در موالید و کتاب دویم در تواریخ و ادوار و کتاب سیم در هیلاج و کدخداه و کتاب چهارم در تحویل سالهای موالید و کتاب پنجم در ابتداء اعمال و کتاب ششم (کذا) و کتاب هفتم در مسائل و موالید و هم او راست کتاب شانزدهم در تحویل سالهای موالید، و این کتب را عمر بن فرخان طبری تفسیر کرده است
بیونانی نوعی از مرو است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه) ، خشم گرفتن بر، کینه گرفتن در دل. کینه ور شدن، ریختن، چنانکه ابرباران را، راندن باد ابر را، آمیزش و الفت گرفتن و خو کردن ستور با هم و علف خوردن با هم در یک جا: ارت الدابه الی الدابه، شهد نهادن زنبور عسل. انگبین کردن. عسل کردن زنبور عسل. انگبین کردن منج. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، سوختن بن دیگ و چسبیدن طعام بر آن. ته گرفتن دیگ. در بن دیگ گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). در بن گرفتن، بجوش آمدن دیگ
بیونانی نوعی از مرو است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه) ، خشم گرفتن بر، کینه گرفتن در دل. کینه ور شدن، ریختن، چنانکه ابرباران را، راندن باد ابر را، آمیزش و الفت گرفتن و خو کردن ستور با هم و علف خوردن با هم در یک جا: ارت الدابه الی الدابه، شهد نهادن زنبور عسل. انگبین کردن. عسل کردن زنبور عسل. انگبین کردن منج. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، سوختن بن دیگ و چسبیدن طعام بر آن. ته گرفتن دیگ. در بن دیگ گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). در بن گرفتن، بجوش آمدن دیگ