- ذراره
- پراکیده سوده گرد
معنی ذراره - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دلیری، پس سر
جمع ذکر، مردان
داروی خشک ذرور، نوعی بوی خوش عطر ذرور، گل شیپوری ایتالیایی. پر گنه آمیزه ای از بوهای خوش
پراکیده باد برده
جمع ذریه. فرزندان اولاد (انس و جن)، زنان، جمع ذریه، تخمه ها آدمیان و پریان زایک ها
نیک نگریستن، نیک دریافتن، نیک فرا گرفتن، روان خواندن
دریا بحر
فرچشمه چشمه پر آب
نوعی عقرب زردرنگ و درشت که دم خود را بزمین میکشد
آواز آب، نام گونه ای ترانه که مردمان سرایند و خوانند سرودک قول نصنیف ترانه
ترس و ترسو
نابی، گزید گی، بهترینی بهی، پاکیزگی
آتشپاره و جرقه آتش
آله مار خوار از مرغان شکاری آسیا
لباسی که زیر خفتان می پوشیدند
تور کاه کشی
جوال، کیسۀ بزرگ و ستبری از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار بر پشت چهارپایان بارکش می اندازند، تاچه، بارجامه، گوال، گاله، غنج، ایزغنج، غرار، جوالق، شکیش
تور کاه کشی
جوال، کیسۀ بزرگ و ستبری از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار بر پشت چهارپایان بارکش می اندازند، تاچه، بارجامه، گوال، گاله، غنج، ایزغنج، غرار، جوالق، شکیش
داروی خشک، داروی پاشیدنی، نوعی از بوی خوش
قول، تصنیف، ترانه، وجد، طرب، شور و حال صوفیان، آوازی که دسته جمعی خوانده می شود
عمل گرداندن آب در دهان برای پاک شدن دهان و گلو، غرغره
مفرد واژۀ جرارات، در علم زیست شناسی ویژگی نوعی عقرب زرد رنگ، بسیار سمّی و درشت که دمش روی زمین کشیده می شود، کنایه از بسیار، انبوه، کنایه از زلف معشوق، برای مثال زلف پرچم نگارد اندر چشم / شکل جراره های اهوازی (انوری - ۴۷۶)
گزند رساندن، نابینا شدن، کاستی: در داراک نابینا شدن، گزند رسانیدن، نابینایی
گوشبر ترفندگر، بریک بر (جیب بر) کیسه بر، گربز، تیز زبان
بد خویی، سختی، مهتری، ملخ، پسر زای
غفلت، غافل شدن، نوجوان بودن
آرامگاه
مراره و مرارت در فارسی زهره گاه ویشگاه (کیسه صفرا) زهره، تلخی، تلخکامی
((جَ رِّ))
فرهنگ فارسی معین
نوعی از عقرب زرد و درشت که دمش را برزمین می کشد و زهر شدیدی دارد، کنایه از زلف معشوق
جوالی که در آن کاه می ریزند
غافل شدن، فریب خوردن، غفلت، بی تجربگی، غرارت