جدول جو
جدول جو

معنی ذخره - جستجوی لغت در جدول جو

ذخره(ذُ رَ)
ذخیره. یخنی
لغت نامه دهخدا
ذخره
چیزی که برای موقع احتیاج نگاهدارند پس انداز پس افکنده جمع ذخایر (ذخائر)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صخره
تصویر صخره
سنگ بزرگ و سخت
صخرۀ صما: سنگ سخت، برای مثال حاجت موری به علم غیب بداند / در بن چاهی به زیر صخرۀ صما (سعدی۲ - ۳۰۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سخره
تصویر سخره
ذلیل و مقهور و زیردست، کسی که مردم او را ریشخند کنند، آنکه به کار بی مزد گمارده شود، کسی که دیگری او را به کار بی مزد وا دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذخیره
تصویر ذخیره
هر چیزی که برای روز مبادا نگه دارند، آنچه آماده سازند برای وقت حاجت، پس انداز، اندوخته، ستنج
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
خرامیدن زن. (منتهی الارب). تبختر زن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خذره
تصویر خذره
جمع خذره، باد فره باد فره بادریسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صخره
تصویر صخره
سنگ بزرگ سخت، تخته سنگ
فرهنگ لغت هوشیار
فرمانبردار، بیگار کسی که او را به بیگاری (کار بی مزد) گرفته باشند، خریش خنده خریش کسی که او را دست انداخته و ریشخند کنند مجرگ بیگارگیر، ریشخندگر افسوسگر مطیع فرمانبردار، مقهور زیردست، کسی که مورد ریشخند واقع شود مسخره، کسی که بکار بیمزد و مواجب گمارده شود، ستور یا کشتی که بار و بنه شاه را مفت و بدون پرداخت کرایه حمل کند، زیر دست، کار بیمزد و اجرت، تمسخر لاغ فسوس
فرهنگ لغت هوشیار
انجامش ترقوه چنبره گردن آخرک، گودیی که در میان توده خاک کنند تا در میان آن آب ریزند برای گل ساختن، طنابی دراز و برکشیده که چند اسب را بتوان بدو بست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذفره
تصویر ذفره
کبردیس از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذکره
تصویر ذکره
آوازه، تیزی در آدمی یا در شمشیر، جمع ذکر، مردان نرینگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذعره
تصویر ذعره
دم جنبانک از پرندگان، آکناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذخیره
تصویر ذخیره
چیز نهان کرده، پس افت، نهاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذخیره
تصویر ذخیره
پس انداز، اندوخته، جمع ذخایر، آن که می تواند در صورت غیبت یا کناره گیری عضوی از یک گروه جانشین او شود، آن که به خاطر به وجود آمدن نیاز جنگی به خدمت در ارتش فراخوانده شود، معلومات، افکار، کنایه از پول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سخره
تصویر سخره
((سُ رَ یا رِ))
زیر دست، مسخره، کسی که به کار بی مزد گمارده شود، کار بی مزد و اجرت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صخره
تصویر صخره
((صَ رِ))
سنگ بزرگ و سخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذخیره
تصویر ذخیره
اندوخته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ذخیره
تصویر ذخیره
Reserve
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ذخیره
تصویر ذخیره
réserve
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ذخیره
تصویر ذخیره
예비
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ذخیره
تصویر ذخیره
予備
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ذخیره
تصویر ذخیره
עתודה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ذخیره
تصویر ذخیره
भंडारण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ذخیره
تصویر ذخیره
cadangan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ذخیره
تصویر ذخیره
reserve
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ذخیره
تصویر ذخیره
rezerwa
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ذخیره
تصویر ذخیره
reserva
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ذخیره
تصویر ذخیره
riserva
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ذخیره
تصویر ذخیره
reserva
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ذخیره
تصویر ذخیره
储备
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ذخیره
تصویر ذخیره
резерв
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ذخیره
تصویر ذخیره
Reserve
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ذخیره
تصویر ذخیره
резерв
دیکشنری فارسی به روسی