- ذال
- حرف نهم از الفبای عربی (ابتث) و حرف یازدهم از الفبای فارسی به شتاب رفتن، دراز شدن، شوخ چشمی
معنی ذال - جستجوی لغت در جدول جو
- ذال
- حرف نهم از الفبای عربی و حرف یازدهم از الفبای فارسی
- ذال
- نام حرف «ذ»
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بسیار بذل کننده بخشنده سخی
ناکس پست فرومایه
جمع جذل، ریشه های درخت، تنه های درخت، کنده های هیزم
سخی، بسیار بذل کننده
درازدامن، دامن دار، در علوم ادبی در علم عروض ویژگی پایه ای که در آن مستفعلن به مستفعلان تغییر کند
پس سر، پشت گردن میان دو گوش
نکوهنده
میان دو گوش
دامن دراز، دامنه دار : دامن داده، اذالت زیاد کردن ساکنی است بروتد آخر جزو و آن در مستفعلن مستفعلان باشد و آنرا مذال خوانند
جمع نذیل، کمینگان ناکسان خوران
رذیل ها، ناکس ها، فرومایگان، پست ها، نابکارها، جمع واژۀ رذیل
اسب تندرو، بالدار
گرگ، شغال
کنون، اکنون، اینگاه
جناح
قرار
خوار تر ذلیل تر خوارتر. خوار پنداشتن کسی را خوارشمردن خوار و ذلیل گرفتن کسی را
بازوی انسان، عضوی از بدن پرندگان که با آن پرواز می کنند
ستمگر، ظالم
مالک، دارا، خداوند، صاحب
باریک، لاغر، پژمرده پلاسیده، خشک لب پژمرده پلاسیده، لاغر نزار، خشک شده از عطش (لب و غیره)
دشنام دریدگی گستاخی آک (عیب)، کاستی کمی، گداخته ناآرام
خوار شدن ذلیل گردیدن، خواری ذلت مذلت، جمع ذلیل، خواران خاکیان جمع ذلیل
کتران شل
چوب سوخته آتش نشانده و کشته که برای بار دیگر سوختن را آماده کنند
خستوییدن (اعتراف کردن)
دشمنی کینه، کین خواستن