جدول جو
جدول جو

معنی ذاقنه - جستجوی لغت در جدول جو

ذاقنه
زیر زنخ، سر حلقوم
تصویری از ذاقنه
تصویر ذاقنه
فرهنگ فارسی عمید
ذاقنه
(قِ نَ)
موضعی است
لغت نامه دهخدا
ذاقنه
زیر نخ، بالای شکم
تصویری از ذاقنه
تصویر ذاقنه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ)
تنگ گرفتن کسی را. (منتهی الارب). مضایقه. (اقرب الموارد) (متن اللغه). ملازه. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(قِ نَ)
نعت فاعلی، تأنیث حاقن، معده. (منتهی الارب) ، مغاک که میان ترقوه و کتف است، و آن دو باشد. (منتهی الارب). میان چنبر گردن و رگ گردن. گو چنبر گردن، قسمت زیرین شکم. ج، حواقن. (منتهی الارب) ، لألحقن حواقنک بذواقنک، یعنی ترا به فکر خواهم انداخت، چه انسان متفکر ذقن را به گودی ترقوه فرومی برد. این مثل را هنگام تهدید به قهر و غلبه گویند. (از منتهی الارب) ، گو دندان. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(قِ نَ)
زن خوش و نیکو رنگ. (از متن اللغه) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، زن خضاب کرده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اُ نَ)
خانه در کوه. (مهذب الاسماء). خانه سنگین. ج، اقن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(اَ قِنْ نَ)
جمع واژۀ قن ّ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، یرا گرفتن اندام و چین دار شدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، فربه شدن. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، برگردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، رفتن گیاه زمین. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، سست شدن و استرخاء. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
در مراصدالاطلاع چ طهران آمده است: موضع فی الشعر، لکن ظاهراً غلط از کاتب است و اصل آن همچنانکه در معجم البلدان مضبوط است ذاقنه است
لغت نامه دهخدا
(قِ)
نام قریه ای است به حلب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از راقنه
تصویر راقنه
رنگ کرده، خوش آب و رنگ زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاقنه
تصویر حاقنه
کم (معده)، زیر شکم، گوچنبر گردن
فرهنگ لغت هوشیار