- ذاغیه
- خود نما خود آرای زن
معنی ذاغیه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث ذاتی زادی زاتیک مونث ذاتی: عوارض ذاتیه
بوی تند
ماده شتر
یاور جوی یاریخواه نیازمند
طاغی، سرکش، طغیان کننده، گردنکش
گیاهی شیردار شبیه سقمونیا با برگ های گرد و زرد رنگ، گل های زرد مایل به قرمز و خوش بو که بیشتر در دامنۀ کوه ها می روید
بسیار ستمگر
فاجیه در فارسی شکوفه برناک شکوفه حنا فاجیه
از تازی بنگرید به لاعیه زن بیهوده گوی درختچه ایست از تیره فرفیون که مخصوص نواحی کم ارتفاع و پست جنگل میباشد. این گیاه در سراسر نواحی معتدل و گرم کره زمین میروید. عصاره انساج این گیاه در پزشکی بعنوان مدر تجویز میشود و همچنین برای پانسمان جراحتها و زخمها بکار میرود دیو سفید سینه بیخ سینه پچ لاغیه لاعیه
واژه