جدول جو
جدول جو

معنی ذآنین - جستجوی لغت در جدول جو

ذآنین
(ذَ)
جمع واژۀ ذٔنون
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آنین
تصویر آنین
خم کوچک سفالی که دوغ در آن بریزند و بزنند تا کرۀ آن گرفته شود، خمچه
فرهنگ فارسی عمید
(ذَ)
جمع واژۀ ذئلان و ذؤلان
لغت نامه دهخدا
انین، نیم خم سفالین و کوچک که دوغ در آن کرده و جنبانند یعنی زنند تا کرۀ آن جدا شود، تغار، تغارچه، نهره (بزبان آذری)، شیرزنه، و آن خنوری بود که ماست در وی کنند و می جنبانند تا روغن آن گیرند، (از فرهنگ اسدی، خطی) :
سبو و ساغر و آنین وغولین
حصیر و جای روب و خیم و پالان،
طیّان،
بخرم آخر آنین ترا جان پدر
پس در او ریزم جغرات و همی جنبانم،
طیّان،
دوغم ای دوست در آنین تو میخواهم ریخت
تا کشم روغن از آن دوغ همی جنبانم،
طیّان،
دوغم اکنون که در آنین تو شد
بزنم تا بکشم روغن از او،
طیّان،
، چوبی که ماست را بدان برهم زنند تا مسکه از دوغ جدا شود، (برهان)، و ظاهراً این معنی دوم مجعول باشد و از بعض امثلۀ فوق باشتباه افتاده اند
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
ذنان. آب بینی چون تنک بود. ج، ذنن. (مهذب الاسماء). آب بینی تنک یا آب بینی روان یا عام است
لغت نامه دهخدا
(تَقَرْ رُ)
آب از بینی آمدن. (زوزنی). روان شدن آب از بینی. و رجوع به ذنن شود
لغت نامه دهخدا
ظرف کره گیری از ماست، خم کوچک سفالین که دوغ در آن ریزند و جنبانند تا کره آن جدا شود انین
فرهنگ لغت هوشیار
خم کوچک سفالین که دوغ را در آن می ریختند و آرام آرام تکان می دادند تا کره از آن جدا شود
فرهنگ فارسی معین