جدول جو
جدول جو

معنی دییٔ - جستجوی لغت در جدول جو

دییٔ
(دَیْ یِءْ)
رجل دیی ٔ، مرد بیمار. امراءه دیئه، زن بیمار. (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَیْ یِءْ)
زشت. بد.
- سیی ءالخلق، بدخلق.
- سیی ءالظن، بدگمان. بدباور. رجوع به سیئات شود.
، قحط و عذاب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ فِءْ)
جامۀ گرم پوشیده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دفی ٔ (د) . و رجوع به دفی ٔ (د) شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
مستدفی و جامۀ گرم پوشیده. (از اقرب الموارد). دفی ٔ (د ف ء) . و رجوع به دفی ٔ (د ف ء) شود، یوم دفی ٔ، روز گرم، و نیز جامه و خانه را گویند، یعنی جامه و خانه گرم. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
مرد فرومایۀ پلید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فرومایه. پست. دون. خسیس. در تداول فارسی زبانان به حذف همزۀ آخر آید. (یادداشت مؤلف). رجوع به دنی شود، بی باک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، حقیر و خوار. ج، ادناء، دناء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
اسم مصدر است هأهاءه را، (منتهی الارب)،
به طعام و شراب خواندن، بر آب خواندن شتر را، (اقرب الموارد)، رجوع به هیی ٔ شود
لغت نامه دهخدا
(هََ یْ یِءْ)
رجل ٌ هیی ٌٔ مرد نیکو پیکر و هیأت. (منتهی الارب). حسن الهیئه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
آماده گردیدن جهت کاری، ساختن هیأت چیزی را، نیکو و خوش پیکر گردیدن. (منتهی الارب) ، به طعام و شراب خواندن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بر آب خواندن شتر را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). هی ٔ، یا هیی ٔ مالی، کلمه تعجب است به معنی آگاه باش، یا اسم فعل است به معنی تنبه چون صه به معنی اسکت. (منتهی الارب). کلمه تأسف و افسوس است بر چیزی که از میان رفته باشد و گویند کلمه تعجب است و گویند اسم فعل است به معنی آگاه باش که مبنی است بر حرکت در ساکن یا بر فتح. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا