جدول جو
جدول جو

معنی دیگر - جستجوی لغت در جدول جو

دیگر
جز، غیر، بیگانه، شخصی یا چیزی غیر از آنکه یا آنچه قبلاً دیده یا گفته شده، مثل کس دیگر، روز دیگر، سال دیگر، باز و مجدد
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
فرهنگ فارسی عمید
دیگر(گِ)
نوعی خرماست. (بلهجۀ محلی نیک شهر). (یادداشت لغتنامه)
لغت نامه دهخدا
دیگر
بیگانه، وبمعنی باز و مجدد و جز، دگر هم گویند
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
دیگر((گَ))
علاوه بر این، باز، شخص یا چیزی علاوه بر شخص و چیزی که پیشتر بیان کرده اند، غیر
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
فرهنگ فارسی معین
دیگر
آخر
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
دیکشنری فارسی به عربی
دیگر
Another, Other
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دیگر
autre
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دیگر
mwingine
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
دیکشنری فارسی به سواحیلی
دیگر
دوسرا , دوسرا
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
دیکشنری فارسی به اردو
دیگر
অন্য , অন্য
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
دیکشنری فارسی به بنگالی
دیگر
อีก , อื่น
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
دیکشنری فارسی به تایلندی
دیگر
別の , 他の
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
دیکشنری فارسی به ژاپنی
دیگر
başka, diğer
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
دیگر
다른
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
دیکشنری فارسی به کره ای
دیگر
אחר , אחר
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
دیکشنری فارسی به عبری
دیگر
दूसरा , अन्य
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
دیکشنری فارسی به هندی
دیگر
lain
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
دیگر
ander
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
دیکشنری فارسی به هلندی
دیگر
otro
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
دیگر
altro
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
دیگر
outro
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
دیکشنری فارسی به پرتغالی
دیگر
另一个 , 其他的
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
دیکشنری فارسی به چینی
دیگر
inny
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
دیکشنری فارسی به لهستانی
دیگر
інший
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
دیکشنری فارسی به اوکراینی
دیگر
andere
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
دیکشنری فارسی به آلمانی
دیگر
другой
تصویری از دیگر
تصویر دیگر
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دیگری
تصویر دیگری
کس دیگر، شخص دیگر
فرهنگ فارسی عمید
دیگر دیگری:) دیگرم روز میخواست عیسی بدر آید سوی جلیل... (انجیل پارسی 44)، ثانی اثنین نظیر:) نصیر الدین دیگرم ابن سینا بود (توضیح: بمعنی اخیر لازم الاضافه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیگری
تصویر دیگری
جز ما، جز این، جز ایشان، غیر ایشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیگری
تصویر دیگری
Otherness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دیگری
تصویر دیگری
Andersartigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دیگری
تصویر دیگری
инаковость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دیگری
تصویر دیگری
іншість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دیگری
تصویر دیگری
inność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دیگری
تصویر دیگری
他性
دیکشنری فارسی به چینی