- دیگ
- ظرف فلزی، گلی، مسی یا سنگی که در ان چیزی پزند
معنی دیگ - جستجوی لغت در جدول جو
- دیگ
- ظرف فلزی یا سنگی که در آن چیزی بجوشانند یا غذا طبخ کنند، قدر، مرجل
- دیگ
- ظرفی که در آن غذا پزند
دیگ را بار گذاشتن: کنایه از کار را شروع کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیگانه، وبمعنی باز و مجدد و جز، دگر هم گویند
جز، غیر، بیگانه، شخصی یا چیزی غیر از آنکه یا آنچه قبلاً دیده یا گفته شده، مثل کس دیگر، روز دیگر، سال دیگر، باز و مجدد
Another, Other
другой
andere
另一个 , 其他的
outro
autre
ander
दूसरा , अन्य
אחר , אחר
別の , 他の
başka, diğer
mwingine
อีก , อื่น
অন্য , অন্য
دوسرا , دوسرا
متفاوت
سایرین
عوض شدن
ابازیر
جز ما، جز این، جز ایشان، غیر ایشان
دیگر دیگری:) دیگرم روز میخواست عیسی بدر آید سوی جلیل... (انجیل پارسی 44)، ثانی اثنین نظیر:) نصیر الدین دیگرم ابن سینا بود (توضیح: بمعنی اخیر لازم الاضافه است
نوع دیگر، دیگرگونه، شوریده، درهم برهم