جدول جو
جدول جو

معنی دیورز - جستجوی لغت در جدول جو

دیورز
(وْ رَ)
رز وحشی. رز خودرو. مو وحشی. هزارچشان. انگور جنگلی. کرم البری. رجوع به جنگل شناسی ج 2 ص 244 و انگور جنگلی شود
لغت نامه دهخدا
دیورز
(وْ رَ)
دهی است از دهستان بالاخیابان بخش مرکزی شهرستان آمل با 120 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دیروز
تصویر دیروز
روز گذشته، روز پیش، روز پیش از امروز، دینه
فرهنگ فارسی عمید
(وَ ری ی)
این انتساب است به قریۀ دیوره که در رستاق نیشابور واقع شده. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(وَ رَ)
نام محلی است از نواحی نیشابور. (از معجم البلدان). نام دهی است. (از تاریخ بیهقی). از نواحی نیشابور است و ابوعلی احمد بن حمدویه بن مسلم بیهقی بدانجا منسوب است و از علمائی است که در آنجا رحل اقامت افکنده تا از اسحاق بن راهویه طلب حدیث نماید. وی در سال 289 هجری قمری وفات کرده است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
روز گذشته، (آنندراج)، روز پیش از امروز، دی، امس، خلاف فردا، روز قبل از روزی که در آن باشند
لغت نامه دهخدا
(وَ)
ظاهراً تخفیف یافتۀ غیرصحیح کلمه کدیور است که صاحب خانه و سرای را گویند. (برهان) (آنندراج). مالک خانه و خداوند خانه (ناظم الاطباء). صاحب خانه. (جهانگیری) ، بهندی برادر کوچک شوهر باشد. (برهان) (از آنندراج). بهندی برادر نسبی و برادر کوچک شوهر زن. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(؟یْ یو)
کس، ما به دیور، نیست در آن کسی. (ناظم الاطباء). و رجوع به دیار شود
لغت نامه دهخدا
(؟ یْ یو)
قریه ای از قرای فارس در رامهرمز. نام دیگر آن ’اوریا’ است که در نیم فرسخی مشرقی رامهرمز است و معروف است که قبر حضرت اوریا در این قریه است و در تفاسیر و تواریخ قصۀ حضرت اوریا و حضرت داود مسطور است و مؤلف فارسنامۀ ناصری در سال 1293 هجری قمری باتفاق سلطان اویس میرزا قاجار به این ده رفته و مکرر بزیارت قبر حضرت اوریا موفق شده است. (از فارسنامۀ ناصری ص 216)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه با 371 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دیورن
تصویر دیورن
فرانسوی روزخیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیورژ
تصویر دیورژ
فرانسوی واگراییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیروز
تصویر دیروز
روز پیش از امروز، خلاف فردا
فرهنگ لغت هوشیار