جدول جو
جدول جو

معنی دیوانگان - جستجوی لغت در جدول جو

دیوانگان(دی)
نام کوهی و ناحیتی به هرسین. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دیوانگی
تصویر دیوانگی
بی عقلی، دیوانه بودن، جنون، خبط دماغ، خبل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دینارگان
تصویر دینارگان
دیناری، پولی
فرهنگ فارسی عمید
(دی نَ / نِ نَ / نِ)
مانند دیوانگان. (آنندراج). همچون مجنونان
لغت نامه دهخدا
(دی)
محکمه. دیوانخانه. دیوانگه. جای و مستقر دیوانیان
لغت نامه دهخدا
مرکب از دیل = زبان + بلمز = نمیداند، در ترکی بمعنی زبان نمیداند. (آنندراج). زبان نفهم
لغت نامه دهخدا
(دی نَ / نِ)
مرکّب از: دیوان + خانه، بارگاه سلطنت، عدالتخانه. (ناظم الاطباء)، محکمه. دارالقضاء. (یادداشت مؤلف) : و بر مقتضاء این ادرارنامه از دیوان خانه ’لولاک لما خلقت الافلاک’ منشیان قل لاأسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی در حق اولاد مصطفی و احفاد مرتضی محرر و مقرر گردانیده اند. (ترجمه محاسن اصفهان ص 120) ، دارالحکومه. (ناظم الاطباء)، ادارۀ حاکمی. محل نشستن امراء و ارباب دفاتر. (آنندراج) ، مقابل اندرون خانه. بیرونی
لغت نامه دهخدا
(دی نِ)
دهی است از دهستان گچلرات بخش پلدشت شهرستان ماکو با 231 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(وْ اَ)
انگور فرنگی. گالش انگور. گالش انگورک (این نام در رودسر متداول است). (یادداشت مؤلف). و رجوع به گالش انگور شود
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ نَ / نِ)
آفتاب و سیاراتی که درکانی ممدود آفتاب اندو اصطلاح ادات بجای نون یاء نوشته است و در ترکیب هردو سقامت است و اغلب که معنی چنین خواهد بود یعنی آفتاب و سیاراتی که درکان ممدودند. (آنندراج). (؟)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
جمع واژۀ بیگانه. غریبه. غیرخویشاوند. غیرخودی:
برادر بدش چند و چندی پسر
ز بیگانگان آنکه بد باهنر.
فردوسی.
چنین هم تو از مهر او چشم دار
ز بیگانگان زین سپس خشم دار.
فردوسی.
مر استاد او رابر خویش خواند
ز بیگانگان جای پردخت ماند.
(حاشیۀ لغت فرس اسدی نخجوانی).
چو دولت خواهد آمد بنده ای را
همه بیگانگانش خویش گردند.
ابن یمین.
، بیرونیان. اجنبیان. اغیار: و همه اطراف ممالک بیگانگان فروگرفته بودند و اسلام قوی گشته. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 111).
ای بسا هندو و ترک همزبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان.
مولوی.
من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هرچه کرد آن آشنا کرد.
حافظ.
، نامحرم:
ز بیگانگان چشم زن کور باد
چو بیرون شد از خانه در گور باد.
سعدی.
رجوع به بیگانه شود
لغت نامه دهخدا
(دی)
دهی است از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور با 677 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دی وام)
متصدی دیوان. محافظ دستگاه دیوانی. ضباط. (یادداشت مؤلف) : رسم آن بود که چون نامه ها رسیدی رقعتی نبشتی و بونصر دیوانبان را دادی تا بخادم رساند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 349). من خواندم ومهر کردم و به دیوانبان سپردم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 642). اسکدار خوارزم بدیوان آورده بودند حلقه برافکنده و بر در زده دیوانبان دانسته بود، که هر اسکداری که چنین رسد سخت مهم باشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 323). و بومنصور دیوانبان را فرستاد و مثال داد که دبیران را باز باید گشت. (تاریخ بیهقی ص 159 چ ادیب)
لغت نامه دهخدا
جمع پروانه راسته ای از تیره حشرات که دارای 4 بال نازک پوشیده از پولکهای لطیف کوچکی است که غالبا رنگینند. قطعات دهانی این جانوران جهت مکیدن مایعات تغییر شکل یافته بدین صورت که دو آرواره حیوان بشکل لوله ای در آمده و خرطوم طویلی را تشکیل میدهد. پروانگان اقسام متعدد دارند که بعضی از آنها دارای رنگ آمیزیهای بسیار زیبا و جالب میباشند. یا پروانگان روزانه پروانگانی هستند که در موقع استراحت و نشستن روی دیوار یا گیاهان بالهایشان بطور عمودی قرار میگیرد و شامل تعداد زیادی از پروانه ها میباشند. این پروانه ها رنگهای بسیار زیبایی دارند و بر روی سبزیها پرواز میکنند. یا پروانگان شبانه. پروانگانی هستند که گونه های متعددی را شامل میشوند. بالهای این پروانه ها در موقع استراحت بحالت افقی قرار میگیرد. بعضی از گونه ها مانند پروانه کرم ابریشم نوزادشان پس از خروج از تخم که بشکل کرم در میاید بدور خود پیله ای می تند که از الیافش ابریشم تهیه میکنند و بعضی از گونه ها هم انگل میوه ها (از قبیل سیب و گلاب و آلو) میشوند و خسارات زیاد وارد میکنند شب پره. یا پروانگان غروب پروانگانی هستند که مانند پروانگان شیانه بالهایشان در موقع استراحت افقی است. گونه ای از این دسته پروانگان که در داخل اماکن مرطوب و زیرزمینهای تاریک میزیند و بر روی بالهای قهوه یی رنگشان نقش سر مرده ای را دارند. نوزاد 10 گونه اخیر انگل سیب زمینی میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیوانخانه
تصویر دیوانخانه
بارگاه سلطنت، محکمه، دارلقضا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیگانگان
تصویر بیگانگان
غریبه، غیر خودی، ناآشنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیوانگانه
تصویر دیوانگانه
مانند دیوانگان همچون مجنونان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیوانگی
تصویر دیوانگی
جنون و عدم تعقل، فساد عقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیوانگی
تصویر دیوانگی
((نِ))
بی عقل، بی خرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پروانگان
تصویر پروانگان
((پَ نِ))
جمع پروانه، راسته ای از تیره حشرات که دارای چهاربال نازک پوشیده از پولک های لطیف کوچکی است که غالباً رنگینند. پروانگان اقسام مختلف دارند که بعضی از آن ها دارای رنگ آمیزی بسیار زیبا و جالب می باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیوانگی
تصویر دیوانگی
جنون
فرهنگ واژه فارسی سره
اغیار، غریبه ها، نامحرمان، خارجیان، خارجی ها
متضاد: آشنایان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از دیوانگی
تصویر دیوانگی
Kookiness, Franticness, Frenzy, Insanity, Lunacy, Zaniness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دیوانگی
تصویر دیوانگی
frénésie, folie, excentricité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دیوانگی
تصویر دیوانگی
безумие , эксцентричность , безумие , эксцентричность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دیوانگی
تصویر دیوانگی
Raserei, Wahnsinn, Exzentrizität, Verrücktheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دیوانگی
تصویر دیوانگی
шаленство , безумство , ексцентричність , божевілля
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دیوانگی
تصویر دیوانگی
szał, szaleństwo, ekscentryczność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دیوانگی
تصویر دیوانگی
狂乱 , 狂热 , 疯狂 , 古怪 , 滑稽
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دیوانگی
تصویر دیوانگی
frenesi, insanidade, excentricidade, loucura
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دیوانگی
تصویر دیوانگی
frenesia, follia, eccentricità, stravaganza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دیوانگی
تصویر دیوانگی
frenesí, locura, excentricidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دیوانگی
تصویر دیوانگی
waanzin, eccentriciteit, dwaasheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دیوانگی
تصویر دیوانگی
kegilaan, keanehan, kejenakaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دیوانگی
تصویر دیوانگی
उन्माद , पागलपन , सनकीपन
دیکشنری فارسی به هندی