معنی دیهمک - جستجوی لغت در جدول جو

دیهمک(هََ مَ)

لغت نامه دهخدا

رتیل، جانوری شبیه عنکبوت و از خانوادۀ بندپایان، با شکم بزرگ و پاهای کوتاه که بعضی از انواع آن زهری کشنده دارد، دلمک، دیلمک

فرهنگ فارسی عمید

دیهیک

رئیس ده، یکی از اصناف حکام ولایات و رستاکها در دورۀ ساسانی، (ایران در زمان ساسانیان ص 87)

لغت نامه دهخدا

دیهوک

نام یکی از دهستانهای بخش طبس شهرستان فردوس است که در جنوب دهستان اصفهک سر راه اتومبیل رو طبس واقع است، این دهستان از 14 آبادی تشکیل شده است و جمعیت آن حدود 3915 نفر و قراءمهم آن عبارت است از نای بند که 731 و اسفندیار که 503 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
مرکز دهستان دیهوک بخش طبس شهرستان فردوس در 84هزارگزی جنوب خاوری طبس با 1252 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)

لغت نامه دهخدا

دیهمد

(هََ مَ)

روز پانزدهم از هر ماه شمسی. (ناظم الاطباء) (آنندراج). اما کلمه دگرگون شده ’دی به مهر’ است

لغت نامه دهخدا

دیهشک

(هَِ)

دهی است از دهستان مرکزی بخش طبس شهرستان فردوس در 3هزارگزی جنوب طبس سر راه مالرو عمومی طبس بخداآفرین با 1630 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)

لغت نامه دهخدا

دیلمک

(دَ لَ مَ)

مصغر دیلم. (برهان) (شرفنامۀ منیری) (آنندراج). رجوع به دیلم شود

لغت نامه دهخدا

دیلمک

(دَ لَ مَ)

جانوری است شبیه بعنکبوت و لعاب او مهلک میباشد و او را بعربی رتیلاء خوانند. (برهان) (آنندراج). جانوری است سیاهرنگ شبیه بعنکبوت بغایت زهردار بود و هرکه را که گزد هلاک نماید و بتازی رتیلا خوانند. (فرهنگ جهانگیری). رتیلاء. (مهذب الاسماء). نام یکی از حشرات است که چون بر بدن آدمی بدود ریش کند و او را بعربی رتیلاء گویند. و به حذف یاء (یعنی دلمک) نیز آمده است و در فرهنگ (یعنی جهانگیری) بضم دال آمده ’دیلمک’:
مردود و دون است و تبه، تیره درون همچون شبه
بی نفع چون منج سیه، پرزهر همچون دیلمک.
مولانا صادق مهرجردی. (از فرهنگ سروری چ دبیرسیاقی ص 538).
، خبزدوک. (شرفنامۀ منیری)

جانوری است شبیه بعنکبوت و لعاب او مهلک میباشد و او را بعربی رتیلاء خوانند. (برهان) (آنندراج). جانوری است سیاهرنگ شبیه بعنکبوت بغایت زهردار بود و هرکه را که گزد هلاک نماید و بتازی رتیلا خوانند. (فرهنگ جهانگیری). رتیلاء. (مهذب الاسماء). نام یکی از حشرات است که چون بر بدن آدمی بدود ریش کند و او را بعربی رتیلاء گویند. و به حذف یاء (یعنی دلمک) نیز آمده است و در فرهنگ (یعنی جهانگیری) بضم دال آمده ’دُیْلَمَک’:
مردود و دون است و تبه، تیره درون همچون شبه
بی نفع چون منج سیه، پرزهر همچون دیلمک.
مولانا صادق مهرجردی. (از فرهنگ سروری چ دبیرسیاقی ص 538).
، خبزدوک. (شرفنامۀ منیری)

لغت نامه دهخدا

دیهک

(هََ)

مصغر دیه. دهک: و اکنون اصطخر دیهکی است که در آنجا صد مرد باشد. (فارسنامۀ ابن البلخی صص 127-128)

لغت نامه دهخدا

دیلمک

شیریست که بعد از مایه زدن بسته شود پنیر تر دلمه

فرهنگ لغت هوشیار

معنی دیهمک - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما