دوستدار دین: پدرت این جهاندار دیندوست مرد که هرگز نزد بر کسی باد سرد، فردوسی، بخل نزدیک تو کفراست و سخا نزد تو دین مرد دیندوست بود آری از کفر بری، فرخی
دوستدار دین: پدرت این جهاندار دیندوست مرد که هرگز نزد بر کسی باد سرد، فردوسی، بخل نزدیک تو کفراست و سخا نزد تو دین مرد دیندوست بود آری از کفر بری، فرخی
درختی است که دارای ساقه های پیچنده است وآن را عشقه گویند، مهر بانک لبلاب، رجوع به لبلاب، عشقه، عشق پیچان و مهربانک شود، و در تداول جنگلبانی بر همه انواع درختان پیچنده اطلاق شود
درختی است که دارای ساقه های پیچنده است وآن را عشقه گویند، مهر بانک لبلاب، رجوع به لبلاب، عشقه، عشق پیچان و مهربانک شود، و در تداول جنگلبانی بر همه انواع درختان پیچنده اطلاق شود
مرکّب از: دیو فارسی + دولت عربی، تیزدولت. که دولت او را بقایی نبود و زود زوال پذیرد و برطرف گردد. (برهان) (ناظم الاطباء)، آنکه دولتش را زود زوال باشد. (شرفنامۀ منیری)، کنایه از کسی که دولت او سریع الزوال باشد. (آنندراج)، در اصطلاح کسی را گویند که دولت او را بقایی نباشد. (از انجمن آرا)، مدبر. (شرفنامۀ منیری) ، (به اضافه) دشمن دولت. (شرفنامۀ منیری)
مُرَکَّب اَز: دیو فارسی + دولت عربی، تیزدولت. که دولت او را بقایی نبود و زود زوال پذیرد و برطرف گردد. (برهان) (ناظم الاطباء)، آنکه دولتش را زود زوال باشد. (شرفنامۀ منیری)، کنایه از کسی که دولت او سریع الزوال باشد. (آنندراج)، در اصطلاح کسی را گویند که دولت او را بقایی نباشد. (از انجمن آرا)، مدبر. (شرفنامۀ منیری) ، (به اضافه) دشمن دولت. (شرفنامۀ منیری)
باده پرست. می پرست. می باره که میگساری را دوست دارد: فرسته کسی ساز دانش پذیر نهان بین و پاسخ ده و یادگیر... نه دوروی باید نه پیکارجوی نه می دوست از دل نه بسیارگوی. اسدی (گرشاسبنامه ص 266). و رجوع به می پرست شود
باده پرست. می پرست. می باره که میگساری را دوست دارد: فرسته کسی ساز دانش پذیر نهان بین و پاسخ ده و یادگیر... نه دوروی باید نه پیکارجوی نه می دوست از دل نه بسیارگوی. اسدی (گرشاسبنامه ص 266). و رجوع به می پرست شود