- دینام
- دستگاهی است که نیروی مکانیکی را به نیروی الکتریکی تبدیل کند و بالعکس (مانند دینام اتومبیل)، ساختمان آن عبارت است از استوانه ای بنام پوسته دینام که در داخل آن دو آهن ربا سوار شده و دور آنهارا سیم پیچی کرده اند. مقدار آهن ربایی آنها بر حسب مقدار جریانی که از سیم عبور میکند کم و زیاد میشود. در داخل پوسته محور سیم پیچی شده ای بنام آرمیچر قرار داده اند. موقعی که موتور بکار میافتد آرمیچر به گردش در آمده در داخل سیم پیچهای آن جریان برقی ایجاد شده توسط زغالهایی که روی سر آرمیچر بنام کلکتور قرار داده اند جهت شارژ کردن باطری در اتومبیل بکار میرود قسمتی از جریان برقی که دینام تولید میکند بمصرف موتور میرسد و مازاد آن پس از عبور آمپر وارد باتری میگردد
معنی دینام - جستجوی لغت در جدول جو
- دینام
- دستگاهی که نیروی مکانیکی را به نیروی الکتریکی تبدیل کند و بالعکس
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نام عمومی هر یک از ماشینهائی که برای تبدیل انرژی برقی به انرژی مکانیکی یا بالعکس بکار میرود
هر دستگاهی که برای تبدیل انرژی مکانیکی به الکتریسیته و برعکس به کار می رود
توهین، فحش، هتک
بی اسم بدون نام، نوعی شرکت که بنام هیچیک از شرکا نامیده نمیشود بلکه بنام شیئی که تجارت کنند خوانده شود مانند شرکت بینام پشم و پوست
شهرت بد، فحش و سرزنش
نوعی پول که در قدیم رایج بوده که اکنون پول عراق را میگویند که معادل یک لیره انگلیسی است
آنونیم
نام زشت، حرف زشت، سخن ناسزا، فحش
دشنام، نام زشت، حرف زشت، سخن ناسزا، فحش
سکه طلا، مسکوک زر، واحد پول کنونی دولت عراق
مسکوک طلا که در قدیم رواج داشته و به وزن ۴ گرم و ۲۵ میلی گرم بوده، واحد پول عراق، یک هزارم قران، یک صدم ریال
قسمتی از علم مکانیک که در آن از حرکت دستگاههای ذرات و اجسام تحت تاثیر نیروها بحث میشود، دینامیک با علل حرکت سروکار دارد و دینامیک از علم حرکت اجسام با قوه برق میباشد فرانسوی پویا نیرو ییک مربوط به قوه: واحد دینامیک، پر از نیرو مملو از نیروی حیاتی، بخشی از مکانیک که روابط بین قوی و حرکات را مورد مطالعه قرار میدهد مبحث حرکت اجسام علم الحرکات
آیینی که در عناصر مادی فقط قائل بقوه است
ماده ای منفجره که از نیتروگلیسیرین و ماده متخلخلی تشکیل یافته است و اغلب دارای نیترات آمونیوم یا نیترات سودیوم یا گاهی یکی از کربنها نیز هست، انفجار بوسیله چاشنی بعمل میاید
در اصطلاح فیزیک آلت سنجیدن قوه نیرو سنج
فرانسوی نیرو سنج
فرانسوی دگرگونی جنبشی
دارای حرکت و پویایی، پویا، شاخه ای از علم مکانیک که به بررسی چگونگی حرکت اجسام بر اثر نیروی وارده به آن ها می پردازد
ابزاری برای سنجش توان مکانیکی خودرو، نیروسنج
پر از نیرو، متحرک، پویا، بخشی از علم مکانیک که حرکات را مورد مطالعه قرار می دهد، مبحث حرکت اجسام
ماده ای قابل انفجار مرکب از نیتروگلیسرین و ماده ای متخلخل که موجب انفجار می گردد
هر یک از نظریه های فلسفی که پدیده های مادی جهان را حاصل عمل نیروهای گوناگون می داند، تحرک، پویایی
مادۀ قابل انفجار که از ترکیب نیتروگلیسرین با مواد دیگر ساخته میشود و برای منفجر ساختن چیزی یا جایی به کار می رود
پیوستگی پویا (خردناب)
هوا جنبی
فرانسوی هوا جنبی
فرانسوی پیوستگی پویا زبانزد فرزانی
فرانسوی زمین شناسی پویشی
فرانسوی کهرب شناسی
قسمتی از علم فیزیک که دربارۀ برق، اثر جریان های الکتریکی و موتورهای برقی بحث می کند