- دینا (دخترانه)
- دینه
معنی دینا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دستگاهی است که نیروی مکانیکی را به نیروی الکتریکی تبدیل کند و بالعکس (مانند دینام اتومبیل)، ساختمان آن عبارت است از استوانه ای بنام پوسته دینام که در داخل آن دو آهن ربا سوار شده و دور آنهارا سیم پیچی کرده اند. مقدار آهن ربایی آنها بر حسب مقدار جریانی که از سیم عبور میکند کم و زیاد میشود. در داخل پوسته محور سیم پیچی شده ای بنام آرمیچر قرار داده اند. موقعی که موتور بکار میافتد آرمیچر به گردش در آمده در داخل سیم پیچهای آن جریان برقی ایجاد شده توسط زغالهایی که روی سر آرمیچر بنام کلکتور قرار داده اند جهت شارژ کردن باطری در اتومبیل بکار میرود قسمتی از جریان برقی که دینام تولید میکند بمصرف موتور میرسد و مازاد آن پس از عبور آمپر وارد باتری میگردد
نوعی پول که در قدیم رایج بوده که اکنون پول عراق را میگویند که معادل یک لیره انگلیسی است
دستگاهی که نیروی مکانیکی را به نیروی الکتریکی تبدیل کند و بالعکس
سکه طلا، مسکوک زر، واحد پول کنونی دولت عراق
مسکوک طلا که در قدیم رواج داشته و به وزن ۴ گرم و ۲۵ میلی گرم بوده، واحد پول عراق، یک هزارم قران، یک صدم ریال
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
پرنده ای بزرگ و وحشی با پاهای بلند و گردن دراز شبیه لک لک که به صورت گروهی پرواز می کند، نام یکی از صورتهای فلکی
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
در اساطیر رومی الهه ماه، جنگلها، حیوانات، و زنان هنگام وضع حمل، دیانا در معبدش در رم به عنوان الهه باکره مورد احترام بود، او مطابق آرتمیس در اساطیر یونانی است
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
مرد دانشمند، سوراخ کننده، نام پدر شیخ ابوعلی سینا، صفت مشبه از سنبیدن، نام شبه جزیره ای کوهستانی در شمال شرقی مصر که حضرت موسی (ع) به پیامبری برگزیده شد و الواح دهگانه را خداوند به او نازل کرد، نام جد ابن سینا پزشک ودانشمند نامدار ایرانی
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
گردنبند، گلی کوچک و زینتی، گلی معمولاً سفید با گلچه های گلبرگی، پرنده ای شبیه سار با پرهای رنگارنگ
مذهبی
فهیم
آگاه، بصیر، بیننده
ترکی کلنگ کرکی از پرندگان
جمع دفین، نهنبیده ها زیر خاکی ها
منسوب به دین مربوط به دین، مرد دین متدین دانای دینی (مرزباننامه)
دیروز، روز گذشته وام که ادای آن را مدت معینی باشد
گیتی، جهان
بصیر
قماشی باشد از حریر الوان
بسیار چیره و غالب پاداش و جزا دادن، بحساب رسنده
میدان، بیابان، بیابان فلات، بیابان فلات
زندگانی، حاضر، گیتی
ناز و کرشمه و عشقبازی، گل