جدول جو
جدول جو

معنی دیموت - جستجوی لغت در جدول جو

دیموت(دَ / دی)
جایگاهی است از نواحی اصفهان. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از واحدیموت
تصویر واحدیموت
چوب دستی کلفت، چوب دستی که سر آن ستبر یا آهن گرفته شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیمومت
تصویر دیمومت
دوام داشتن، دائم بودن، همیشه بودن
فرهنگ فارسی عمید
نام قبیله ای از سیاهان، (دمشقی)
لغت نامه دهخدا
(دَ مَ)
مأخوذ از دیمومه عربی بمعنای همیشگی. پیوستگی. دوام. پایندگی. جاویدی. بی کرانگی. (یادداشت مؤلف). رجوع به دیمومه شود:
ازل همیشه و دیمومت و خلود و ابد
میان هریک چون فرق کرد زیرک سار.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(دَ)
بمعنای دیمومه. بیابان فراخ بی آب. (از منتهی الارب). بیابان پهناور و بیابان که در آن آب نباشد. (از اقرب الموارد ذیل مادۀ دم م)
لغت نامه دهخدا
از دو قمر مریخ نام قمر خردتر آن است، (از یادداشت دهخدا)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بیرون بشم بخش کلاردشت شهرستان نوشهر با 110 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نام ایل و طایفه ای است از ترکمانان در مشرق دریای مازندران، چنان که کوکلان. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
ابن المزرع بن موسی بن کیار، مکنی به ابوعبدالله. از ادبا بود. (یادداشت مؤلف). یکی از مشاهیر ادبا و خود خواهرزادۀ جاحظ مشهور می باشد و در سنۀ 304 هجری قمری درگذشته است. (از قاموس الاعلام ترکی). یموت بن مزرع ادیب در سال 304 هجری قمری درگذشت. (از فهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دیمومت
تصویر دیمومت
دوام داشتن، همیشه بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیموم
تصویر دیموم
کویر
فرهنگ لغت هوشیار
خواهد مرد: می میرد می میرد خواهد مرد: آتشی کو باد دارد در بروت هم یکی بادی بر او خواند یموت. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیمومت
تصویر دیمومت
((دِ یا دَ مَ))
همیشه بودن، خلود، همیشگی، دوام
فرهنگ فارسی معین
پایایی، جاودانگی، خلود، دوام
فرهنگ واژه مترادف متضاد