جدول جو
جدول جو

معنی دیمبو - جستجوی لغت در جدول جو

دیمبو(بُ)
دیوانه. چل. (در لهجۀ قزوین) (یادداشت لغتنامه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ)
دیمبل و دیمبو (دامبول و...) : اسم صوت است و برای بیان بزن و بکوب و ساز و آواز استعمال میشود. نیز آغاز تصنیفی قدیمی و عامیانه است: دامبول و دیمبول نقاره... (از فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده). رجوع به دیمبل و دیمبو شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بیرون بشم بخش کلاردشت شهرستان نوشهر با 110 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
از شهرهای اسکاتلند، در کنار لیث، دارای 439000 تن سکنه. صنایع آن شیشه گری، ریخته گری، دباغی، آبجوسازی است. دارای قصری عالی و ابنیۀ زیبا. فعالیت معنوی آن موجب شده که بدان نام آطن جدید داده اند. این شهرمولد هوم و والتر اسکات است.
لغت نامه دهخدا
(بُ لُ بُ)
ظاهراً هر دو کلمه حکایت آواز صوت دنبک و طبل و نظایر آن باشد. دیمبول و دیمبو. بمعنی طبل و نقاره زدن با برجستن وفروجستن. (یادداشت لغتنامه). رجوع به دیمبول شود
لغت نامه دهخدا
(دَ بِ لُ بُ)
در اصطلاح عامیانه، حکایت صوت دایره و دنبک. از اتباع است به معنی تنبک زدن و برجستن. (از لغت محی شوشتر) :
دمبل و دیمبو نقاره، عروس تنبان نداره
داماد رفته بیاره، ساق و سلامت نیاره.
(از ترانه های عامیانه)
لغت نامه دهخدا
دم کوره، ابزار دمیدن آتش
فرهنگ گویش مازندرانی
خود را آراستن، صدای ساز و ضرب
فرهنگ گویش مازندرانی