جدول جو
جدول جو

معنی دیسقه - جستجوی لغت در جدول جو

دیسقه(دَ سَ قَ)
نام محلی است که در آن جنگی رخ داده ونابغۀ جعدی در اشعار خود از آن به یوم الدیسقه یاد کرده است و دیسق بمعنای صحرای گشاده و سراب و حوض پرآب است. (از معجم البلدان). روزی از روزهای عرب. (ازتاج العروس). شهری است و روز آن شهر مشهور است میان عرب که در آن جنگ واقع شده است. (منتهی الارب) ، نام مردی. (از تاج العروس) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دُ سُقْ قَ)
لیلهدعسقه، شب دراز. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سَ مَ)
موج و موجه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ سَ مَ)
ذره. (تاج العروس) (ناظم الاطباء) ، مورچه. (ناظم الاطباء). دسمه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
بمعنی دیس و دس. (انجمن آرا). بمعنی شخص. (برهان) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
بیشۀ بسیاردرخت. ج، دیس و دیس. (منتهی الارب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(غْرا / غِ قَ یِ قَ)
تلفظ ترکی از گرادیسکا
لغت نامه دهخدا
رنگ لون، شبیه نظیر: بی دیس (بی نظیر)، پسوند شباهت و لیافت: حور دیس تندیس طاقدیس فرخاردیس
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته لاروس دیسه سپید درخشان، سینی سیمی، روشنایی، بیابان فراخ، سپید موی، آوند، پیمانه، راه دراز، تالاب پر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیسه
تصویر دیسه
شکل
فرهنگ واژه فارسی سره